• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

Bittern

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
84
امتیاز
522
نام مرکز سمپاد
farzanegan 4D
شهر
تهــــ ران
مدال المپیاد
ریاضی کار بودیم، مدال نیاوردیم ولی حال کردیم.
پاسخ : سوتی‌ها

نقطه نظرات مادر خانواده اندکی بعد از سحری خوردن، وقتی می بینه داری نصفه شبی تو اتاقت کتاب می خونی:
دختر جان، چند دفعه بهت بگم در رو روشن کن وقتی چراغ رو می بندی؟! با نور چراغ نمی تونم بخوابم (:| (:|
من به این شکل :O :O :O
بعدش فهمیدم جمله ی مورد نظر این بوده: چند دفعه بهت بگم در رو ببند وقتی چراغ رو روشن می کنی! =)) =))
خواب چه بلا هایی که سر آدم نمیاره! =)) (<
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

اخرين سوتي من تا اطلاع ثانوي
با بابام داشتيم حرف ميزديم بحث سر اين بود دو هفته اي ك من عفونت روده گرفته بودم.. يكي از احتمالات ك من ميدادم دوغ محلي بود ك خورده بود و الوده بود... دوغ هم براي عفونت روده از نظر پزشكي خوبه منم ميخاستم بگم دوغ براي اسهال خوبه گفتم اسهال برا دوغ خوبه :D
 
ارسال‌ها
536
امتیاز
20,366
نام مرکز سمپاد
فرزانگان bnb
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ریاضی:بچه ها میدونین تعریف قانون پایستگی رو ؟
من:بله آقا انرژی نه به وجود ...
معلم: خب حالا در مورد آقای رضایی
من : می خواستم بگم آقای رضایی نه به وجود می آید ونه از بین می رود بلکه از حالتی به حالت دیگر تبدیل می شود تا من بگم خودش گفت
الان ما از خنده ولو شدیم بیچاره معلم هم فک میکنه حالا به حرف اون می خندیم
حالا اون چیزی که معلممون گفت:آقای رضایی نه رئیس جمهور میشود ونه عضو شورای نگهبان بلکه از دوره ای به دوره ی دیگر انتقال می یابد
 

1tA

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,592
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار داشتم با تلفن با دوستم حرف می‌زدم ، بعد بحث راجع به لاغر بودن ِ من و گیر نیومدن ِ مانتو اندازه ی من بود .
بعد من کلا خیلی با این قضیه مشکل دارم ، مانتو اندازم گیر نمیاد کلن . :-"
بعد عصبی بودم ، با یه لحن ِ تند گفتم :
برای این قشر از آدما مانتو چاپ نمی‌شه ینی ؟ ~X( L-:

دوستم : =)) =)) =))
من : X_X :-" :-"
 

pershia

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
416
امتیاز
2,073
نام مرکز سمپاد
فرزانگان6
شهر
تهران
مدال المپیاد
نجوم
دانشگاه
UT\AUT
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

+ دنبال جامدادیم میگشتم؛
اول رو میزم رو یه نگاه انداختم،
بعد رفتم تو کیفم رو نگاه میکنم -که خالی از سکنه بود-،
بعد وسایل رو میزم رو بالا و پایین میکنم،
زل میزنم به جامدادیم و کمی با خودم فکر میکنم که ینی کجا گذاشتم،
و بعد به کور بودنم بیشتر پی میبرم! چرا که جلوی چشمام بوده ;;)

+ شپاشگژارم :D

+ سر کلاس کولر و پنکه خاموش شد ولی چراغا روشن بودن :>
بعد یکی از بچه ها میگه شاید برقا رفته!
:|
در این وعضیت معلم گرام میگن: باهوش کسیه که با شرایط بسازه :>
:|
 

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,850
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
پاسخ : سوتی‌ها

× دفتر داشت اسم اونایی که معرفی نامه شون واسه کارنامه آماده بود رو میخوند برن بگیرن !
اسم پریسا رو خوندن و از اونجایی که لاک جیییییییییییییییییغ (!) زده بود نمیتونست بره دفتر , گفت من برم ...
گفتم بگم کجایی؟
بعد از یکم فکر گفت : دستشویی :-"

رفتم دفتر , دبیر المپیاد زیست دوما هم تو دفتر بود ( مرده ) ولی نمیدونم حواسش بود یا نه به هر حال در کل 3 نفر تو دفتر بودن !
رفتم به معاونمون گفتم میشه واسه پریسا رو بدید بهش بدم؟!
با یه اخم گفت مگه خودش کجاس؟!
منم بلند گفتم دستشویی X_X
نتونست جلو خنده شو بگیره فقط برگه رو داد که برم بیرون محو شم :))
 

swz

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
903
امتیاز
10,059
پاسخ : سوتی‌ها

مهمون اومده خونمون؛
بعد پرسيد كه چيزى خورده تو تلويزيونتون؟
بعد بابام خواست آبرو دارى كنه گفت يه چيزى مثل كنترل پرت كرديم خورده تو تلويزيون،
بعد خواهرم برگشته ميگه دوستاى صبا اومده بودن خونمون بعد زدن تو تلويزيون، تلويزيون خراب شد. خيلى بچه هاى بدى بودن!
هيچى ديگه پتمونو ريخت رو آب .
دوستان تحويل بگيرن!

:))
 

Mr.khaste

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
85
امتیاز
945
نام مرکز سمپاد
حلی 99
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

آقا ما راهنمایی که بودیم نماز جماعت تو مدرسمون اجباری بود...منو دوستام هم همیشه میرفتیم صف های آخر مشغول میشدیم به جفتک پرانی و چرت و پرت گویی و این کارا..
یه بار تصمیم گرفتیم برا مسخره بازیه بیشتر بریم ردیف اول ، درست پشت سر امام جماعت!!!
این امام جماعت ما که از قضا مدیرمون هم بود و خیلی پیر و شوت تشریف داشت ..... رفت رو سجده که یهو :
زااااااااااااررررررررررررتتتتتتتتتتتتتتت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
(صدا داد!!!!!!!!!!!!!!!!)
آقا من همون جا تو سجده مُردم از خنده .... غَش کردم رو زمین نفسم داشت بند میومد اینقدر خندیدم ،اشکمم هم در اومده بود و دوستان گرامی هم نیز!! که یهو با چَک و لقد های ناظم گرامی از نماز خونه به بیرون راهنمایی شدیم!!!
اگه نکات بد اخلاقی داشت پوزش میطلبم !
 

fateme78

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
213
امتیاز
1,547
نام مرکز سمپاد
F@rz@NeG@N H!gh $ch00l
شهر
eMN@n$
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستای من اوایل سال می خواست یکی از قسمت های حریم سلطان :-" رو واسه یکی از بچه ها تعریف کنه به جای خرم سلطان گفت سُرَم خُلطان :))
همین دوستم نمیتونه کانال رو تلفظ کنه...میگه کالان :D
پ.ن: میدونم...یه تخته ش کمه :-"
 

Majids

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
327
امتیاز
2,711
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

طرف زنگ زده برداشتم میگم سلام حمیدی هستم :/

بعدا نوشت: پدربزرگم هم یک عادتی داشت، وقتی تو خونه بود موبایلش زنگ میخورد برمیداشت میگفت: بله؟ اینجا منزل نیشابوریه :]
 

ENerjji!!

کاربر فعال
ارسال‌ها
48
امتیاز
460
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
المپیاد شيمي ميخوندم تو جوونيام!!
دانشگاه
همون تهران خوبه نه؟
رشته دانشگاه
فعلاً موجود نيست ولي شايد ص
پاسخ : سوتی‌ها

امروز خونمون برق رفته بود!! بعد مامانم به خواهرم میگه پاشو زنگ بزن بابا ببین کی میاد!!
خواهرم: آخه مامان جان برق رفته که!!
من: :O :O :O :O آبجی جان مگه تلفن با برق کار میکنه آخه؟؟!!
خواهرم:مگه تلفن رو نمیزنیم به پریز برق!؟؟ :-/ :-/
من: میگم ول کن اصن بعدا زنگ میزنیم!! :)) :)) :)) =)) =)) :-$
 

dokhtar-e-tanha

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
263
امتیاز
4,609
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

تا حالا تو عمرم در این حد سوتی نداده بودم ...


× دیروز داشتم از کلاس ریاضی میومدم خونه ...
بعد دیدم دقیقا از جای کلاسم که راه افتادم یه پسره ای هم همینجور دنبالم میومد ... یعنی هر جا من میرفتم اونم میومد ... :-"
بعد دیدم دارم به خونمون نزدیک میشم ... گفتم خونمون رو یاد نگیره بهتره ... کوچه قبل از خونمون رفتم در ِ یه خونه وایستادم ...
الکی دستمو گذاشتم رو زنگ ... بعد دیدم پسره داره میاد به طرفم :-s منم چون مثلا الکی زنگ زده بودم نمیشد که فرار کنم :-"
همونجا وایستادمو دیدم اومد کلید انداخت رفت تو خونه هه ... :-" منم دقیقا اینجوری بودم :O X_X
بعد هیچی دیگه سوسک شدم و دویدم به سمت خونه :)) :-"
بعد با خودم فک کردم شاید بیچاره اصن دنبال من نبوده :)) ولی آخه هر جا میرفتم پشت سرم میومد خب :-<
 

Mahshad-nasr

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
112
امتیاز
933
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سيرجان
رشته دانشگاه
کاش می دونستم.
پاسخ : سوتی‌ها

چن وخ پيش واسمون البالو اورده بودن =P~
حالا مکالمه ى من و داداشم:
من:اين البالو ها طبيعين؟
اون: پ ن پ من الان دارم پلاستيک ميخورم! :|
من: نه منظورم اينه که سنتى ان؟ ;;)
- :-w
-ببخشيد اشتباه شد {-8منظورم اينه که دست سازن؟؟ :-/
- ~X(
-خو پس اينا چين؟ :-/ :-?
-محلى خواهر جان!اينا محلى ان L-:


:D :D :D
 

SHAMIM.J

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
924
امتیاز
10,005
نام مرکز سمپاد
.
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
ع پ گلستان
رشته دانشگاه
نرسینگ
پاسخ : سوتی‌ها

بچه که بودم وقتی آخرفیلما مینوشت" ناظر کیفی "فک میکردم یه آدمه اسمش ناظره فامیلش کیفی باخودم میگفتم عجب بازیگر معروفیه توهمه فیلما هست! :D
 

Marziyeh.banoo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
475
امتیاز
3,644
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
مهندسی مواد و متالورژی
پاسخ : سوتی‌ها

دوستان من اینو امروز یادم اومد کلی هم خندیدم :D

تو دوران مدرسه(دوران جاهلیت)آذر ماه بود ما 4 تادوست داشتیم تو راهرو راه میرفتیم که داداش یکی از این دوستان به نام حدیث وارد میشه
و میخواد آجیش ببره خونه :)
اسم داداش دوستم رضا بود بعد من 2 متری دفتر احمدزاده(معاونی با ابهت بسیار :-")ایستاده بودیم رضا هم (چه خودمونی :))) کنار دفتر ایستاده بود که اجازه بگیره آجیشو ببره ماهم هی داریم برای دوستمون بای بای میکنیم h-:
یهو من یچیزی یادم اومد میخواستم درمورد داداشش به دوستم بگم خواستم بلند بگم حـــــــــــدیـــــــثــــ
بلند طوری که همه عالم و آدم فهمیدن گفتم رضـــــــــــــا :|
این بیچاره (داداشه)هم نمیدونست چیکار کنه آبروم به فنا رفت ~X(
چهر های ما دراون لحظه رضا :| :-"
من X_X :D
دوستام =))
حدیث :)) ~X(
معاون :|
بچه های مدرسه :D
خودمونیما رضا هم یه لبخندی زد :))
 

Ogjfdnhdbkfrgccfvv

Dgbhvfjbjnjgh
ارسال‌ها
274
امتیاز
3,093
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
حقوق
پاسخ : سوتی‌ها

خدا خدا :)))
آخه سوتی از این بالاتر؟!
احمد (فایربال ِِ خودمون) تا چند روز پیش فک میکرد "کاشون" استانه :))
بعد تازه هر چی واسش توضیح دادم نمیفهمید...
تو رو خدا یکی بگه این چجوری المپ قبول شده؟ :))
نقشه تو جغرافی ب این بزرگی استان کاشان دیدین؟!
 

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار تو مدرسه به خاطر اطلاع رسانی از مامانم گوشی برده بودم . بعد مامانم زنگ زد به معاونمون گفت که شقایق باید بیاد فلان جا . بعد گوشی تلفن رو داد به من منم رفتم اجرایی حرف زدم بعد اومدم بیرون معاون گفت گوشیرو بیار منم فک کردم گوشی خودمو میگه !! رفتم عین اسکلا آوردم دادم میگه اینو الان تحویل میدی؟ دستت درد نکنه !
بعد گفت من گوشی تلفن خودمو میگم برو از اجرایی بیار!!! :-w
منم دیگه ضایع شدم چیزی نگفتم !!!
 

mina99

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
208
نام مرکز سمپاد
مادر
شهر
سیرجان
مدال المپیاد
نوچ
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار با بابام سر اینکه چی صبحانه بخورم بحثمون شد .خواستم بگم اصلا من میرم کره و پنیرو میارم هر کار دوست داشتی بکن،اشتباهی گفتم اصلا من میرم پره و کنیرو میارم :) :) :)) :)) =)) =))
 

amyrsajjad

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
549
نام مرکز سمپاد
هاشمي نژاد 2
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
23 و 24 امین دوره المپیاد غیر متمرکز دانشجویی - قطب 4
دانشگاه
دانشگاه صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی ژئوتکنیک
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

بازی منچ نصب کردم رو تبلتم(الان همه فهمیدین دیگه یادوباره بگم ?)داداشم میگه سجاد این مارپله هه خیلی باحاله
میگم چی?
میگه خیله خب تو هم اینbattle ladu خیلی باحاله
میگم داداشه گلم اون منچه منچ
 
بالا