• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,379
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : سوتی‌ها

یادمه فامیلمون تعریف میکرد یه بار پلیس یه راننده کامیون رو به دلیل نداشتن کلاه ایمنی جریمه کرده بود :D
 

PA-ri-SA

کاربر فعال
ارسال‌ها
36
امتیاز
184
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : سوتی‌ها

اصن هر جا اسم سوتی میاد قبلش اسم من اومده. :-[
ی روز با زور و اجبار و گریه و ناله مامان خانم منو ب ی مجلس ختم برد ~X(منم کلی ناراحت و مچاله ی گوشه نشته بودم داشتم ملّتو نگا میکردم :( :-< چون آهنگ گوشیم ی کم زیادی...خیر سرم برا ملاحظه ویبرش کردم ک آبروم نره ی وخت اگه زنگ خورد :D
ی دفه گوشیم زنگ خورد :O :O :O.با ی موج تمام وجودم لرزید منم ک ی کم قلقلکی همون جا با صدای بلند زدم زیر خنده... :)) :)) :))
نمیدونید چ قد بده ک تو ی مسجد همه ی خاله خان باجیا زل بزنن ب آدم و نگاه ابلهانه ای عاقل اندر سفیه تحویل آدم بدن :-[ :-[ :-[ :-[ هیچی دیگه پام ک از مسجد اومد بیرون خیل عظیم گوشه و کنایه های مادر ب سمت من هجوم آورد X-( X-( X-( و از اونجا بود ک برای مامانم تجربه شد ک منو با خودش هیچ جا علی الخصوص وسط ی عده خاله زنک نبره (;البته بطن قضیه ک افتضاح و خجالت آور بود ولی سود و نتیجه ی خوبی داشت برا من.
:D :D B-) ;))
 

legend B

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
415
امتیاز
1,160
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
tehran
پاسخ : سوتی‌ها

امروز من و دوستم آژانس گرفته بودیم که با هم بریم خونه بعد پای تلفن طرف گفت با یه پراید سفید می آد...
ما هم وسط خیابون بودیم اونی که واسمون آژانس گرفته بود گفت آژانستون اومد!!
ما هم دیدیم یه ماشین پراید سفید جلومون هست، هوا هم خیلی گرم بود... خلاصه سریع رفتیم سوار شیم دوستم درو باز کرد دید یه بچه رو صندلی عقب خوابیده... نزدیک بود بشینه روش :))
قیافه راننده هم این شکلی شد :O :| بعد ما فهمیدیم مسکه اشتباه سوار شدیم و سریع در ماشینو بستیمو فرار کردیم :D
بیچاره راننده هم خیلی ترسید رفت ماشینیشو عقب تر پارک کرد :))
آخرشم فهمیدیم آژانسمون اون دست خیابون پارک کرده بوده :D
 

ARAGOL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
102
امتیاز
1,065
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 3 تهران
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم تلنبه رو برده بود بده دوستش توپشون رو باد کنه. بعد دسته تلنبه رو پسرِ شیکوند.
دوست داداشم در حال معذرت خواهی_ محمد ببخشید تلنبه تون شکست. پولشو میدم بهت.
داداشم هول کرد_ نه بابا؛ گور پدرت!
من: :-$ X_X
دوست داداشم: L-: X-(
داداشم: ;;)
من به پسرِ _ منظورش این بود که فدا سرت.
داداشم_ آره منظورم همین بود. :-[ X_X
 

melika...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
273
امتیاز
1,884
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
اراک
مدال المپیاد
المپیاد کانگورو
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم:ملیکا مواظب باش کفِ آشپزخونه پُرِ شیشَست نره تو چشمت!

من نمیدونم چه فکری پیش خودش کرده بود واقعا...شاید مولکولای شیشه هه تو هوا پراکنده بودن :|
 

Fazel_rahmani

کاربر فعال
ارسال‌ها
55
امتیاز
75
پاسخ : سوتی‌ها

دوم راهنمایی بودیم . یه روز یه آتش نشان ( آموزش دهنده ) اومده بود نحوه استفاده از این کپسولا رو یاد بده . من از کل وجودش فقط یادم مونده بود موهاش سفیده . فرداش یه نفر اومده به بغل دستیم می گم : ای آتیش نشانه دوباره اومد . می گه آتیش نشان کیه این بابای منه !

رفیقم ~X( X-( =(( :-\ {-8
من :-s :-ss #-o :-? :-" :P
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : سوتی‌ها

چند روز پیش با دوستم رفته بودیم بیرون ...
بعد یه شخصی جلوی یه مغازه ی مانتو فروشی وایساده بود...نگو مانکن بود!!(ما فک کردیم آدمه!!!) :D
حالا داستان ماجرا:
دوستم مانتوی مانکنه رو نشون داد و گفت: مانتوی اون خانمه چه قدر خوشگله!!!!!!!!! =))
منم خیلی باهوش تر از دوستم برگشتم بهش گفتم: زشته ! با دست نشونش نده !الان بر می گرده ما رو می بینه! آبرومون می ره ها !!!! =))
تازه بار دوم داشتیم از همون جا رد می شدیم ؛ من شک کردم چرا اون خانمه( مانکنه) هنوز همون جا وایساده!!! :)) :))
حدودا 5 دقیقه دقت کردم تا فهمیدم ... =)) :-[
 

Persian Knight

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
238
امتیاز
1,891
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
اسفراین
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر/سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

توی راهنمایی یه سوال امده بود 3 تا از آثار ویکتور هوگو رو بنویسید . منم 2 تا نوشتم هر کار کردم سومی یادم نیومد ... نوشتم کلیات ویکتور هوگو :D
درباره شعرای دیگه جواب داده بود ها ولی تو این مورد جواب نداد دیگه ... :))
خو تصورم این بود که هر کس می میره یه بنده خدایی تمام آثارشو تحت عنوان کلیات منتشر می کنه :D
 

♥KIANA♥

کاربر فعال
ارسال‌ها
36
امتیاز
424
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 همدان
مدال المپیاد
يه سري خاطرات سبز شيميايي...
دانشگاه
علوم پزشکی شهیدبهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز واسه اولين بار رفتم سركلاس زيست نيومده 2 تا سوتي دادم بقيشو خدا بخير كنه...

معلم:بچه ها تشابه قارچ با گياه چيه
بنده:هر دو تاشون تو خاكن!
معلم بيچاره: :O
بعدي:

معلم:جانوران به دو گروه تقسيم ميشن چياس؟
من:پرنده و پستاندار :D
:-"
آبروم حسابس رفت يه بچه 4،5 ساله مياوردي بهتر جواب مي داد اينا رو كه گفتم معلمه ديگه داشت باهام مثه بچه ها رفتار مي كرد!
 

مهدی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
7,379
نام مرکز سمپاد
علامه‌حلی
شهر
تهران
مدال المپیاد
کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران. :دی
رشته دانشگاه
آمار. :دی
پاسخ : سوتی‌ها

دوروبر آذر بود.همون موقع که هوا آلوده بود .اینا.
بعد ما اجازه داشتیم که توی کلاسا بمونیم (البته ما همیشه میمونیم)یادمه داشتم تو راهرو راه می رفتم که یهویی معلممون پشت سرم ظاهر شد.
من گفتم زشته بی تفاوت رد شم.بهشون گفتم خسته نباشید آقا.
بعد.دیدم یکم خجالت کشید.
آخر سر فهمیدم که از دست شویی اومده بود بیرون :D
 

PA-ri-SA

کاربر فعال
ارسال‌ها
36
امتیاز
184
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال مسابقات والیبال ایران بود یادم نمیاد کدوم یکیش فقط یادمه ک فرداش امتحان ادبیات داشتیم قبل امتحانی نیگاه ب کتابم انداختم فک کنم شعر در امواج سند بود ناخودآگاه اسم نویسنده رو مهدی مهدوی خوندم اتفاقا تو امتحان همین سوالم اومده بود منم همون مهدی مهدوی رو نوشتم آخر امتحان یکی همین سوالو پرسید از من منم همین جوابو بهش دادم بعد دوستم ی ربع زده زیر خنده هر چی ازش میپرسیذم از شدت خنده نمیتئنس ج بده بعد بریده بریده وقتی منو ملتفت کرد منم تا نیم ساعت داشتم میخندیدم وقتی دبیرمون برگه ها رو تصحیح کرد کنار اسم مهدی مهدوی بنده خدا3تا علامت تعجب گذاشته بود.
یکی از سوتی های دوستم این بود ک ما ی معاون داریم ایشون ی مقدار جدی،خشن و ترسناک هستند حتی در نظر معلم ها ب طوری ک وقتی یکی از بچه هارو صدا میزنه بنده خدا با صلوات میره طرفشون بعد سر صبح یکی از بچه ها ک اتفاقا دوست من هم هستو صدا میزنه اونم میره بعد خانم معاون دستشو دراز میکنه اینم فک میکنه ک میخواد باهاش دست بده دست خانم معاونو میگیره و با ی لبخند بالا پایینم میبره بعد خانم معاون دستشو ول میکنه میگه فلانی برگه ها رو بده دوستم بیچاره ب خاطر سوتی ک داد تا ی هفته هنگ بود.
 

Fazel_rahmani

کاربر فعال
ارسال‌ها
55
امتیاز
75
پاسخ : سوتی‌ها

یه دبیری داشتیم . آقا بداخلاق که میگن اینه . اولین بار اومدیم محکش بزنیم 89 درصد کلاس آب شدن رقتن تو زمین از بس بهشون چیز گفت . حالا این بابا تازه امسال یه سمند خریده . همین اولای سال بود معلمه از یکی لجش گرفت . اومده بزنش که یکی از رفقای باحال ما که اسطوره شجاعت کلاس ما در تیکه انداختن به معلما بود گفت : داش مجید (معلم) نرن شوما هنوز قسطای اون سمند رو ندادی چطور می خوای دیه اینو بدی . بعد از این ماجرا گروه امداد های اورژانسی مدرسه ( مدیر ) از ترس اینکه یک نفر دچار حمله قلبی شده اومده تو کلاس و وقتی دید معلم داره از خنده می میره به خودش حمله قلبی دست داد . (لازم به ذکر است این معلم طی سه سال اخیر لبخند هم نزده بود ) . :-" من هنوز نمیدونم این اسم معلمو از کجا فهمیده بود ؟ {-8
 

kosar2

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
77
امتیاز
382
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
مدال المپیاد
سال بعد ایشاا...
رشته دانشگاه
اگه خدا به خواهد اقتصاد.
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی دوستم:تلویزیون کامپیوترمون خراب شده بود.
من:چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :O :O :O
دوستم:تلویزیون کامپیوتر! L-: L-: X-(
من: :D :)) :)) :)) =)) =))منظورت مانیتوره؟
دوستم: X-( X-( X-( X-( :-" :-" :-" >:pحالا چه فرقی داره،همون!
 

jh.hamideh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
2,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
B!N@b
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

دوست دخترداییم بهش زنگ زده میخواد بدونه چطوری یه ایمیل بفرسته!!!(هنوز دو سالم ازم بزرگتره ها :D)
دخترداییم(سعیده): من از اول میگم ...
دوستش : باشه . بگو
سعیده : میری گوگل بعد از اونجا میزنی یاهو اون اولی رو میزنی و ...
میگم بابا یه بار مستقیم بره یاهو دیگه با گوگل چیکار داری؟؟؟؟
میگه نه اون طوری نمیشه!!!


همین سعیده پاشو کرده بود تو یه کفش که هرمیون (اما واتسون) و بلا (کریستن استوارت) یه نفر هستن!!! :))
هنوز رفته بود خاطرات یه نفر دیگه رو هم خونده بود و میگفت که مال اون هس :))
 

آیدا :)

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
858
امتیاز
2,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا(ع)
شهر
لاهیجان
پاسخ : سوتی‌ها

وای همین الان یاد یه خاطره ای افتادم!
پارسال یه امتحان 10 تا تستی از یه جایی اومده بود و از اون جایی که که زیاد ارزش نداشت ؛ از دفتر سوالا رو جواب دادن و به من که نماینده م x: گفتن جوابا رو برای بچه ها بخون!
بعد من شروع به خوندن جواب واسه بچه ها کردم:
1 _ ب
2_ ج
3 _ب
4_ علف!!!!!!!!!!!!!!!!!!(به جای این که بگم الف!!!)
اونم جلوی معلم فارسی :-[ :-[ :-[
 

mjz

Mohammad+Javad
ارسال‌ها
343
امتیاز
1,436
نام مرکز سمپاد
نسل طلایی علامه حلی 2
شهر
تهران / شهر ری
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
QUT
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

مکالمات بین من و ی دوستی :D

- خیلی به این آواتار علاقه داری ها...

من- به تو چه :))

- بی ادب... ببند >:p

من- X_X
من- از آهنگش خوشم میاد... ;;)

- چیه، نشنیدم

من- خب به درک

- تو تنت میخاره نه؟ X-( L-:

من- ای بابا... " خب به درک" اسمه آهنگه :)) :))
 

INTREPID

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
146
امتیاز
697
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
92
پاسخ : سوتی‌ها

امروز صب قبل از اینکه سوار تاکسی شم ، کرایه تاکسی رو گذاشتم تو جیب پیرهنم و صندلی جلو نشستم .تاکسی وسطای راه رسید به چراغ قرمز . مسافرا همه کرایه شونو دادن .
من سرمو چرخونده بودم و داشتم بیرون رو نگاه میکردم ، دست کردم جیبم پولو در اوردم ، بدون اینکه نگا کنم ، دستمو دراز کردم طرف راننده و گفتم اقا کرایه تون .
چند ثانیه گذشت دیدم پولو نمیگیره دوباره گفتم . بازم نگرفت ، سرمو چرخوندم که یدفه دیدم یه کاغذ سفید دستمه ! :D اصن آب شدم ! اون لحظه معلوم نی راننده و مسافرا چی پیش خودشون فک کردن ! :))
 

L I Ly

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
5
امتیاز
9
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 5
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

منم که اصن خدای سوتی دادنم دیگه....
ی روز نشسته بودیم..طبق معمول تو فکر بودم...
دوستم داشت میگفت امروز ---ساله که تایتانیک ........(ازین جور حرفا!!)
من یهو گفتم مگه تایتانیک راستکیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :O :O :O
اصن ابروم رفتا... :-[ :-[ X-( :|
 

Fazel_rahmani

کاربر فعال
ارسال‌ها
55
امتیاز
75
پاسخ : سوتی‌ها

سال جدید هر معلمی رو میدیدم بهش میگفتم " سال نو مبارک ، صد سال به این سال ها ، هرروزتان نوروز ، نوروزتان پیروز " یه روز رفتم دفتر اینو گفتم دبیر انگلیسی در جا گفت " are you famile door ????????????? :-w "
من ~X(
معلما :-?? =)) (< P:>
 

Robek

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,420
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز_کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
پرستاری
پاسخ : سوتی‌ها

امروز ب مامانم ميگم انقد دوست دارم امير(داداشم9ماهشه)رو تو لباس عروس ببينم:-D=))=))
همه منفجر شدن
امروز بابام داشت يه كاري رو انجام ميداد يه جا اشتباه كرد مونده بود چيكار كنه،خواهرم ب بابام ميگه:بابا الان دقيقا مث خر تو گل گير كردي ها
من:=))=))=))
بابام:@:
خواهرم::-"
پ.ن:"مث خر تو گل گير كردي''جديدا افتاده سر زبون خواهرم وابرومونو برده،اخه تو برنامه كودك يه همچين ترجمه اي بايد باشه؟
 
بالا