• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

مجتبی73

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
98
امتیاز
326
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستام که تو کاره کپی بود تعریف کرد
"یه روز یه پیرمرد اومد مغازه گفت:آقا یه کپی شناسنامه بده
دوستم:لطفا شناسنامتونو بدین کپی بگیرم
پیرمرد( :-/): مگه شناسنامه هم می خواد؟
دوستم( :O|):بله بدون شناسنامه نمیشه
پیرمرده با حالت ناراحتی داشته از مغازه می رفته بیرون برمی گرده می گه: حالا نمیشه یکاریش کنی بدون شناسنامه بهم کپی بدی!؟ =)) :-\ :-\ :-\
سوتی 2
دوستم میگفت:
"یه روز توی تاکسی بودم میومدم خونه که دیدم پسرهمسایه مون هم توی تاکسی جلو نشسته . وقتی رسیدیم پسر همسایه به راننده پول داد گفت آقا دو نفر حساب کن . منو میبینی کلی اصرار کردم که نه ممنون راضی به زحمت نیستم . دیدم پسر همسایه مبهوت شد و گفت آقا سه نفر حساب کن . نگو بیچاره داشته کرایه دوستش که عقب نشسته بود رو حساب میکرده" ~X(
 

Shery

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
328
امتیاز
4,748
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجـنورد
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : سوتی‌ها

والا سوتي دادم فجيع
عيد پارسال ساعت پنج بود حدودا گفتم من ميرم حموم (آخه فکرنميکردم کسي به اين زودي بياد)
باور کنين من اصلا اهل آهنگ خوندن تو حموم نيستم...
اما وسوسه شدم شروع کردم به خوندن...حالا چي؟
اگه آهنگ ميخوندم خوب بود بخدا داشتم فقط ادا در مياوردم سروصداي الکي توليد ميکردم :-[ :D :-[
مثلااون آهنگ عروسکه بود اسمش چهل تيکه بود؟ صدامو نازک کردم ميگم:
منو ميگه چهل تيکم يه بچه ي کوچيکم حرفام حرف دلاتون بچه چشماتو وا کن :-[
بعد يهو يکي در حمومو زد ميگم بله؟ مامانم ميگه توئيييي داريييي آهنگگگ مييخونييي؟؟؟
ميگم آره
ميگه نخون مهمونا غش کردن از خنده :-[ :(( :-[
حالا بيرون اومدن من مصادف شد با رفتن اونا...
رفتم خداحافظي کنم تا منو ديدن همه زدن زير خنده :|
عاغائه ميگه خب داشتيم لذت ميبرديم چرا ساکت شدي يه دهن ديگه ميخوندي خب الان بخون!!! :D
اين ميگفت زنشو پسرشو مامانم ميخندن :((
عابروم جلو خودشون که سهله جلو پسرشون هم رفت :((
ديگه پشت دستمو داغ کنم بزنم زير اواز L-:
 

نارمیلا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
526
امتیاز
2,084
نام مرکز سمپاد
مکطب فرزانگان
شهر
M2A
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز عصر بابام بهم گف :پاشو یه چایی دم کن...
من هم رفتم یه چای مشتی دم کردم .بعد اومدم نشستم ...یهو بابام گف پس چایی چی شد :Oمنم یه نگا به اینور یه نگا به اونور کردم دیدم قوری نیس خلاصه کل خونه رو گشتم و اخر سر قوری رو تو یخچال پیدا کردم... :| والا نمیدونم با خودم چی فک کردم که قوری رو تو یخچال جاسازی کردم :-??
 

Robek

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,420
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شیراز_کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
شیراز
رشته دانشگاه
پرستاری
پاسخ : سوتی‌ها

تو كانون تيچر 1چيزي گفت-خاستم بگم تيچر اينو ميدونيم جدي گفتمteacherاينو we know
بچه ها منفجر شدن
2:داشتم منو تو رو نگاه ميكردم،زندگي سگ ها رو داشت
يهوزنه گف shiraz!come
On
من::-\ مامان اين چي گف؟
مامانم:خاك برسرت اين همه كانون رفتي نفهميدي چي گف؟
من:مامان اسم سگه شيرازه؟(ماهم شيرازي هستيم)
مامان:خاك برسرت
من:چرا؟
مامان:اخه اسم ديگه اي نبود؟
من:مامان به من چه
مامان:كي باتو بود؟
من:خودت گفتي خاك برسرت
مامان:بميرم واسه دخترم انقد گفتم بهش خاك برسرت كه فك ميكنه با اونم-نه اين بار باسگه بودم
 

niloufar joon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
208
امتیاز
1,716
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یکــــ
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

سر زنگ قرآن بود و از اون‌جایی که آدم حس گوش دادن به حرف معلم رو توی این زنگ تو خودش نمیبینه ، داشتم واسه بغل‌دستیم یه داستانی رو تعریف می‌کردم که چند وقت پیشا اتفاق افتاده بود . بعد معلم قرآن منو صدا زد و گفت : نیلوفر خانوم! :-w
منم که جای هیجان‌انگیز داستانم بود و اصلا حواسم نبود ، به معلمه گفتم : خانوم یه لحظه...
و ادامه دادم به تعریف کردن
معلم : L-:
بچه‌ها : =)) =)) =))
بعد از اینکه صدای خنده بچه‌ها رو شنیدم ، تازه متوجه حرفم شدم
من : X_X :-[ :-"
و همچنان معلم : L-:
 

sz

کاربر فعال
ارسال‌ها
73
امتیاز
347
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
مدال المپیاد
زيست
پاسخ : سوتی‌ها

[size=12pt]شُكره هاي من از جُزوايي بهتره = جزوه هاي من از شكرايي بهتره[/size] :-"
 

No-Enemy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
215
امتیاز
430
نام مرکز سمپاد
حلی 4
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
تکنولوژِی پرتوشناسی
پاسخ : سوتی‌ها

این یکی رو من از معلم زیستمون شنیدم. حالا صحت ماجرا بر عهده ی خودش:

می گفت که ما توی یکی از حلی های پایین(حلی 1،نمیدونم چرا بهش میگن حلی پایین!) بودیم که معاون وزیر آموزش پرورش با چند نفر از آموزش پرورش ایتالیا(اگه اشتباه نکنم) اومدند از مدرسه بازدید کنند و در واقع محیط مدرسه رو ببینند. آخر بازدید که همه داشتند میرفتند معاون وزیر آموزش پرورش برمیگرده به معلم زیست میگه:
مدرسه پسرونه بود دیگه؟ :O :O :O

طرف مونده بود چی بگه که توهین نباشه :))

این دوتا زیری هم سوتی های من سر کلاس شیمی بودند که سرش لقب ـه " کافئین" رو هم به من دادند :))
کلا 3 بار سر کلاس شیمی حرف زدم که دوتاش پایینی ها ـست.

قبل اینکه معلم درس رو شروع کنه داشتیم سر ـه خرخونی ها بعضی ها برای کنکور حرف میزدیم و معلممون گفت که من هر روز از 6عصر تا 6 صبح صبح درس میخوندم. بعد من یهو گفتم با کافئین یا بی کافئین! :D یهو کل کلاس خندید. معلم گفت یعنی چی با کافئین یا بی کافئین؟ کفتم خب قبل چیکار میکردین. گفت حالا چیکار داری؟بازی می کردم. بعد من دوباره گفتم با کافئین یا بی کافئین ؟ :)) دوباره کلاس رفت رو هوا. بعد دوزاریم افتاد که یه قسمتی از حرفام تو همون ذهنم مونده و کلا دارم از دید اینا پرت و پلا میگم!(الان هم همینطور :D)

دومیش باز سر کلاس شیمی ـه
معلم داشت فصل مولکول های آلی رو تدریس میکرد و اگه دقت کرده باشید یکسری متن در مورد حفظ محیط زیست و پلیمر و پلاستیک های تخریب پذیر و اینا هست که معلممون بهش اشاره ای نکرد. من تو حال و هوای متن کتاب بودم یهو وسط درس گفتم:
آقا نمیخواد این چرت و پرت ها رو حفظ کنیم که! :|
یهو همه گفتن این چه حرفیه زشته و شروع کردن مسخره بازی :D معلم هم با یکم لبخند گفت منظورت چیه چرت و پرت ـه؟ گفتم خب چرت و پرت ـه دیگه. اینبار همه خندیدن.

کلا من تو حس و هوای خودم که میرم ادراک محیطی ـم مختل میشه :D
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,250
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

مامانم : دکتر منصوری استادمون بود بعد کرسی استادی تو آمریکا داشت میومد دانشگاه زاهدان درس میداد میگف من بچه های زاهدان رو دوست دارم

من : آره امیرحمزه هم گفته مدال بگیره میره یتیم خونه و بهزیستی درس میده خیلی خوبه

مامانم : :| ما نه بهزیستی بودیم نه یتیم :-w

من : :-" :-"

. . .

شوهر خالم داشت میرفت من رفتم بدرقه دم در گتم خب حمید آقا خوش اومدین بازم مزاحممون بشین
 

arezoo1995

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
134
امتیاز
942
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز با دختر خالم رفتیم ارایشگاه اون موهاشو مدل موهای مهستی کوتاه کرد.همون شب تو عروسی میخواستم ی چیزی گفته باشم گفتم:ا چقدر شبیه هایده!!! شدی؟
دختر خالم:چرا؟؟؟ :O
من:ب خاطر موهات دگ! :-"
بعد از مدتی:من: =))
 

parimero

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
567
امتیاز
1,791
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

me:سلام عزیزم تولدت مبارک P:> P:> P:>
kimia: تولدم که الان نیست [-(
me : اهان یادم اومد تولدت شهریور بود :D وای اصلا حواس ندارما :))
kimia: نه شهریورم نیست :|
me : ای بابا مرداد بودی پس :rolleyes:
kimia: نه L-: :-w
me : فروردین؟ {-8
kimia: به روح اعتقاد داری؟ X-( X-( X-( X-( X-( X-( X-(
:|
پاره ای از چت من و دوستم :))
:-"
 

...............

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
4,014
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز که خونه تنها بودم و تو نت و اینا,بابام زنگ زد گفت داری چیکار میکنی؟؟
منم گفتم دارم درس میخونم!!
بابام:احتمالا که تو نت نیستی دیگه!!
من:نه باباجون!! کلی درس دارم!! نت چیکار میکنم!؟؟
بابام: نیستی دیگه؟؟!
من:نه!! چرا؟
بابام:فقط یه سؤال!! کسی رمز مسنجرت و داره؟؟
من: نه باباجون!!من رمزم وبه کسی ندادم که!!
بابام:مطمئنی؟؟
من:آره!!!
بابام:پس یا رمزت و کسی داره,یا داری دروغ میگی!!
من: چطور؟؟؟
بابام:از آنجایی که من الان دارم ایمیلام و چک میکنم و تو هم آنلاینی!!
من: :O X_X!!!!!!!!!!
بابام: X-(!!!
من:ببخشید باباجون!! وقت استراحتم تموم شد!! خداحافظ!!
بابام:آره!! یه دقیقه به انگشتات استراحت بده و اینقدر تایپ نکن!! بعد اونوقت حتما تمام امتحانات و کامل میشی دخترم!!!
منم: :-[
 

fatemeh76

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
90
امتیاز
412
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمانشاه
سال فارغ التحصیلی
1395
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

من ظهرا پیاده از مدرسه به خونه میرم،بعد خونه ما دوتا آپارتمان چسبیده بهمه که ما در آپارتمان سمت راست زندگی میکنیم.بعد طبق معمول من ظهر خسته و کوفته پیاده بسمت خونه میرفتم و یه دفعه دیدم در آپارتمان بازه و منم سرمو پایین انداختم و وارد شدم و اتفاقا یکی از همسایه های اون یکی آپارتمانو دیدم :لایک و داشتم با خودم فکر میکردم که اون تو آپارتمان ما چیکار میکنه (:|خلاصه در همین فکر ها بودم که داخل آسانسور شدم که برم طبقه 4و در همین حین احساس میکردم تو آپارتمانمون یه تغییری رخ داده :-?خلاصه از آسانسور پیاده شدم و قبل از در زدن کفشامو در اوردم و در زدم ،اونم چه مدل در زدنی :D و منتظر بودم که در و باز کنن که ناگهان چشمم به جاکفشی افتاد ،با خودم گفتم این که جاکفشی ما نیست :-ss ناگهان دوزاریم افتاد که اینجا آپارتمان ما نیست درهمین موقع درو باز کردند وبه اندازه 1 ثانیه بهم زل زدیم X_Xو منم از بس که هول شده بودم یه جیغ کشیدم و کفشامو دستم گرفتم از پله ها پریدم و از آپارتمان رفتم بیرون ،همون همسایه که اول دیده بودم و دوباره دیدم و بیچاره انگار که به دیوونه داره نگاه میکنه نگام کرد :-/،مخصوصا با اون کفشای تو دستم ،قبلا گفتم بازم میگم یعنی هرچی آبرویی که برام مونده تو حلقم B-) :لایک
 

yasaman hoseyni

کاربر فعال
ارسال‌ها
44
امتیاز
196
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 7
شهر
تهران
مدال المپیاد
فیزیک 8)
دانشگاه
columbia university
رشته دانشگاه
علوم سیاسی
پاسخ : سوتی‌ها

من امروز سر امتحان فیزیک اینقدر حالم خوب بود جلوی اسم درس نوشتم 105 ^-^ ^-^ ^-^ (شماره کلاس <D= <D= <D=) :-"
باد گوش مرا به او برسان(امروز در مکالمه من و دوستم درباره فاصله دانشگاه کلمبیا تا استنفورد :D)
 

ariadne

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,059
امتیاز
5,010
نام مرکز سمپاد
فرزانگان چهار
شهر
تهـــــران .
پاسخ : سوتی‌ها

امروز ، اومدم دست ِ یکی از دوستان رو بگیرم ؛ اومدم یه چیزی گفته باشم ؛ گفتم : «May I؟» این فک کرد دارم با لهجه می گم « مــِــیای؟» [ فک کنم توی فارسی دری ـه این :)) ] بعد گفت : « نه ؛ نــِــمــِـیام ». :)))))))

× یه بار اومدیم یه چیزی گفته باشیم ها. :))
 

nmejris@zan

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,239
امتیاز
10,796
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1 مشهد
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1391
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

قرار بود برم یه کتابی رو از یکی از دوست های داداشم بگیرم که برام داده بود بیاره مشهد ... منم ایشون رو که چند سال ازم بزرگتر بود رو اصلا نمیشناختم ! داداشم فقط گفته بود اسمش علی ه و شماه اش رو داده بود ... :D

بعد زنگ زدم به همراه دوستش و گفت من خونه نیستم اما هماهنگ میکنم شما برو خونه از پدرم بگیر ...

بعد همینجوری بین راه هی داشتم این ور و اون ور تماس میگرفتم... رسیدم جای خونه اینا و زنگ که زدم و آیفن گفت بله؟ گفتم الو؟! :)) :-"
بعد درجا درستش کردم و خنده ام رو نگه داشتم و گفتم سلام ، علی جان گفته بودن من مزاحم شما بشم که یه کتابی رو ازتون بگیریم ...
پدرش : آها ، گفتین اسمش چیه ؟
من : علی ... ;;)
پدرش : اسم پسرم رو میدونم آقا ! اسم کتاب رو پرسیدم چیه ... :| :))
من : آهان ، آهان ... استاتیک ... X_X :))

کتاب رو گرفتم و سریعا از اونجا متواری شدم ... داداشم خفه ام میکنه آبروش رو پیش دوستش و خانواده اش بردم ... :-" :))
 

ویونا

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
13
امتیاز
22
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه1
شهر
کرمان
مدال المپیاد
ن بابا درستو بخون چه کاریه
پاسخ : سوتی‌ها

امروز منو دوستم تقلب کردیم(از توع چک کردن) بد دوستم داشت سوالا رو ک معلممون میگف چک میکرد ببینه درسته گفتم این برگه رو در نیار بچه ها نفهمن همین جور معطل بودگفتم بیا بریم من بهت میگم چی غلط نوشتی!!!!!!! :D :D
فهمیدن {-8
 

shamim1378

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
94
امتیاز
1,072
نام مرکز سمپاد
Frz2
شهر
Isf
پاسخ : سوتی‌ها

باباام گفت برو چای دم کن :D
منم رفتم چای دم کنم مثلا :D
بعدش ی بوی خیلی مزخرفی استشمام شد :-?
تازه فهمیدم واسه چای دم کردن باید تو قوری اب جوشم بریزم فکر میکردم فقط باید چای ریخت :D
 

Kite

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
938
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
قـوچـان
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

توی مسجدالحرام نشسته بودیم
بعد یه خانومی اومد پرسید:ببخشید خانوم قبله کدوم طرفه؟؟؟ =)) =))
-------------
توی هواپیما یکی آب خواست (پرواز سعودی بود)
مهمان دار آب اورد براش داش میریخت توی لیوان طرف گفت :کافیه
مهمان دار با این حالت :Oرفت و با چای برگشت
دوباره در حال چای ریختن بود طرف گفت :کافیه :D
مهماندار گفت:کافی؟کافی؟؟
بنده خدا هم هی سرشو تکون میداد که آره :D
باز با این حالت رفت :-\ و با قهوه برگشت
مارو میگی: =)) =))
مهمانداره: L-:
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : سوتی‌ها

طر رفته برنج دم کنه همه کاراشو کرده بعد دمکنی رو مثه کلاه سر قابلمه کرده گذاشته رفته =P~

همین آدم تو کوهسنگی بهش کلی آدرس دادم بعد آخرش میگه همون استخره که فواره داره ؟
یکی نیس بگه آزرنگ همشون فواره دارن :))
 
بالا