• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,250
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

بابام قرار بود اول مامانمو برسونه خونه بابابزرگم بعد منو برسونه خوابگاه دوره المپیاد دمه خونه بابابزرگم واستاد مامانم پیاده شد منم گفتم میرم باباجونو میبینم میام

برگشتم دیدم مامانم جوش آورده میگه بابات خواهرتو جا تو برداشت برد آقا حالا ما هی زنگ تا بالاخره جواب داد گفتم بابا کجایی یک هو فهمید چی شد هر چی از دهنش در اومد بار ما کرد و گف من باید وسط راه بفهمم تو نیستی بیشعور X-(
 

sadafak

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
252
امتیاز
1,209
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو
شهر
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس ادبیات
معلممون:"مثنوی" معنوی تو چ قالب شعری ه؟
من: (حالا با اعــتماد به نفس کاملم داد میزنما :D ) :عه.آهان آهان همون قالبه که هر بیتش قافیه‌ی جدا داره.واای خدا چــی بودش؟! :-?
معلممون: :O :O ینی من در تصــوراتم نمیگنجید که کسی جواب این سوالو نتونه بده ی اپسیلون! :)) :))
 

zahra-E

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
381
امتیاز
1,451
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی کرمان
رشته دانشگاه
داروسازی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

امروزماداشتیم امتحان دینی میدادیم دوستم رفته بودسری کلاس دیگه امتحان شیمی بده بعدخانم گفت همه ی کیفاروبزارین جلوی تخته بعدازامتحان دوستم اومد دیدکیفش افتاده روی زمین عصبانی شدیکی ازبچه هاگفت خانم گذاشته ولی اون نفهمیدگفت حداقل مث آدم میذاشتین X-( X-( X-( X-( X-( X-(
خانم :O :O :O :O :O :O [-( [-( [-( [-( [-(
کلاس ی دفعه رفت توهوا
دوستم :-ss :-ss :-ss :-ss :-ss :-ss :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
خانم گفت نه من نذاشتم دوستم گفت خوب پس اشکال نداره

من اصولاوقتی ازخواب بلندمیشم خیلی سوتی میدم خیلی برای من اتفاق میوفته ک توخواب دارم میخونم یاسوال حل میکنم وخودمم فک میکنم بیدارم دیروزمامانم صدام زدگفت توهنوزخوابی گفتم نه دارم سوال حل میکنم گفت توخواب سوال حل میکنی X-( X-( X-( X-( X-(گفتم نه خوابیده سوال حل میکنم :)) :)) :)) :))
بعدک درست بیدارشدم خودمم مونده بودم چی گفتم :-" :-" :-" :-"
 

aliabedini

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
377
امتیاز
742
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد2
شهر
مشهد
مدال المپیاد
ریاضی کامپیوتر
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : سوتی‌ها

امروز امتحان ریاضی داشتیم ساعت اول
سوالا رو دبیر از سوالای سمپاد کپی کرده بود اما چون وقت نبود گفت نمیخواد سوالای 1تا 3 و 13 به بعد رو جواب بدیم
من 1و2 رو جواب دادم دیدم اسونه گفتم بزارم اخر بعدش رفتم از اخر برگه شروع کردم به حل کردن :-" ^#^ X_X
وسط امتحان اونقد خوابم میومد که 10 دقه ای فقط برگه رو میدیدم حتی نمیتونستم نوشته هارو تشخیص بدم :D
 

yasaman hoseyni

کاربر فعال
ارسال‌ها
44
امتیاز
196
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 7
شهر
تهران
مدال المپیاد
فیزیک 8)
دانشگاه
columbia university
رشته دانشگاه
علوم سیاسی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز رفته بودیم اردو بعد پانیذ یه کیسه پلاستیک می خواست گفت:بچه ها ازینا که توش میکنن ندارین :)) :D :))
یه نفر دیگه که اسمشو نمیگم چون منو می کشه :-ss می خواست بگه :یخ در بهشتم گفت :یخ بندم نمی دونم داشت به چی فکر می کرد :D :D :D
 

h.mahmoodzadeh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
152
امتیاز
864
نام مرکز سمپاد
allameh tabatabaii high school of bonab
شهر
bonab
مدال المپیاد
فیزیک
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

با بچه ها نشستیم میگم بچه ها اسم اصلی ابوالفضل چیه ؟
یکی میگه اونکه معلومه ابوالفضل دیگه!!
من :نه بابا اون لقبشه
یکی :اهه اونو نمیدونین علی دیگه
اون یکی نه بابا اون پدرشونه اسمش رضاست
من نه بابا رضا که ماله خیلی بعده
بابا ولش هرچی هست به خودش ربط داره.
یه هو ناظم اومده (فک کنم 24 ساعته جلوی کلاس ماست) اغا اغا اسم اصلی ابوالفضل چیه؟؟
ناظم همون پسره ام البنی
اره اره
معلومه دیگه قاسم
همه :D :D :-/ :-/ :O :O
یه هو یه پسر راهنمایی اومده کشیدمش کلاس اونم بچه داره از ترس میمیره میگم اسم ابوالفضل چیه میگه خوب عباس.
ناظم: X_X :-s
ما: :P :P
 

pegah.nodet

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
465
امتیاز
8,107
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
حسابداری - Finance
پاسخ : سوتی‌ها

امروز با مامانم رفتیم پیرهن بخریم واسه عروسی و اینا
بعدا ی مغازه ، خانومه ی لباس اورد ، گفتم این ک ب من خیلی گشاده! من 36ام! ;;) این بیچاره زنگ زد انبار واسش کوچیکشو بیارن ، ما رفتیم تو اتاق پرو اینو تنمون کردیم ، دیدیم بسته نمیشه اصلا
حالا میخوایم در بیاریم میبینیم هیچ جوره درنمیاد چسبیده! X_X
بعد از 10دقیقه حدودا مامانم اومد پشت در گفت پوشیدی صدام کن ببینم منم آروم گفتم مامان کمک!!
اومده تو ، اول وخامتو حس نکرد گفت بشین من از بالا میکشم.دیدیم نخیر اینم جواب نداد
چنددقیقه دیگه م گذشت خانومه اومد پشت در گفت تن خورش چطوره؟ ;;)
بعد دیگه مامان ما طاقت نیاورد شروع کرد خنده های هیستیریک کردن و اینا :-"
حدود ی ربع دیگ م گذشت ، خانومه باز اومد پشت در گفت مشکلی پیش اومده؟!!
مامانم گفت نه فقط داره تصمیم نهایی میگیره الان میایم! :D
بعد دوباره ی تلاشی کرد یهو لباس گفت قرررررچ! X_X
دیدیم به! سرتاسر درزش باز شد!
بیچاره مامانم سرخ شده بود داشت لباسو ب خانومه نشون میداد! :D
تهشم مجبور شدیم واسه همون لباس پاره 200تومن بدیم هیچیم نگیریم برگردیم خونه!
 

.::MoJi::.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
5,029
نام مرکز سمپاد
ً
شهر
ً
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : سوتی‌ها

شاید نتونم خوب تعریف کنم هاا ...
-----
سره صف بودم ( صبگاه :-" ) بعد مدیر داشت اوون بالا حرف میزد , حوصلم سر رفت دست کردم تو جیبم دیدم به به به :-/ یه تــــک تـــــک که قرار بود تو سرویس بخورم هستش , بعد از تو جیبم درش اوردم ( 4 تایی بود :-" ) بازش کردم و شروع کردم ب خودرنش
تیکه ی اول رو ک خوردم دیدم بچه های خودمون خیلی نگاه میکنن , گفتم تعارف کنم زشته :D , بعد ب چند نفر تعارف کردم و تکّه هایی کوچک کندن و خوردن , دیدم صف بغلی ( سوم ریاضی ) هم نگاه میگنه , ب چن تا شون تعارف کردم ولی نخوردن ;;) سرم رو ک بردم بالا دیدم ناظم اوون بالا وایساده و گفت میخوای ب بچه های اول هم تعارف کن
من : X_X :-[ X_X
بعد خواستم دستم رو بیارم رو سینم ( یه حالت عذر خواهی دیگه درک کنید ^-^ ) چشمتون روز بد نبینه اشتباهی دستم رو اوردم جلو بینی ( دماغ ) و یه حالت ساکت باش , دقیقن این جوری -> :-$ , ب خدا ( فقط این حالت بستن زیپ دهن رو نرفتم )
من : X_X X_X X_X
ناظم : X-(
بعدش سریع همون حالت عذر خواهی رو گرفتم , ( تازه اوون یکی ناظم هم پشتش بود [-o< )
با توسل و دعا و کلی ( دست انابت ب امید اجابت :| ) خدا خدا وقتی سخنان مدیر تموم شد و گفتن برید سره کلاس , ی جوری تو جیبِ ( :| ) یکی از بچه ها قایم شدم رفتم بالا ...
#S-: #S-: #S-:
------------
ب خیر گذشت ...
------------
نکته ی اخلاقی : هیج وقت سره صف چیزی نخورید ... :-"
 

mohaddes

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
346
امتیاز
4,670
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بـنـاب
سال فارغ التحصیلی
94
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

واسه پروژه ی آمارمون داشتیم پرسشنامه میدادیم به کلاسا که پر کنن.
بعد من در یه کلاسی رو زدم باز کردم درو دیدم عه X_X معلمشون یکی بود که من خیلی ازش میترسم!
هیچی دیگه درو باز کردم خیلی شیک گفتم "سلام" بعد زود درو بستم :D

الان فکر میکنه من از کلاسم زدم بیرون سه طبقه رو طی کردم اومدم به این سلام بدم {-8 :>
 

Kite

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
104
امتیاز
938
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
قـوچـان
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

نشست اعتقادی داشتیم تو مدرسمون با حضور مسئولین اداره و بسیج
بحث درمورد شراب خواری بود بعد من میخواستم در جواب یکی بگم:«شما که میگین شراب خواری میکنن
گفتم :شما که میگین شراب خواری میکنین :D
همه: :)) :)) :))
من اینجوری L-: گفتم:چرا میخندین؟؟؟خنده نداره،واقعیته :))
همگی: :O
من: X_X
 

شبنم...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان(مادر)
شهر
سیرجان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ عربی میخواستم جواب سوالی رو بنویسم به دوستم میگم کدوم سواله ؟
دوستم:همین سوالی که نوشته انتخب.............
من:خب جوابش چیه؟؟
همچین خوشگل تو حس میگه منتخب کردیم سومی را(رگ عربیش گرفته بود)
**************
سرم رو دسته صندلی بود داشتم چرت میزدم دوستم هم هی با دست میزد به کمرم
با عصبانیت بلند شدم گفتم:کرم وجود
از واکنش من هنگ کرده بود زودی گفت :من که نریختم
 
ارسال‌ها
2,285
امتیاز
62,942
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

این خواهر من خواباش واقعا تاریخیه ! ;;)

پریشب ساعت 11:30 شبه من دیدم چراغ اتاقش روشنه بعد رفتم تو دیدم با چادر جشن تکلیفش رو جانماز خوابیده ! :)) بعد من بلندش کردم به زور چادرو از سرش در آوردم دارم میفرستمش سمت تختش ! اینم به زور سعی داره یه چیزی رو رو سرش درست کنه !! بعد مهر رو هم از تو دستم داره میکشه بیرون ! :D

حالا من حس اذیتم فوران کرد یه شی خیالی گذاشتم رو دستش گفتم برو بخون نمازتو بگیر بخواب !

حالا این بدون چادر وایساده به نماز !! :))

بابامم میگه اذیتش نکن بذار بخوابه ! من هدایتش کردم سمت تخت دیدم داره عین آدم میره ! پس حتما از خواب بیدار شده ! :D یهو جهت عوض کرد رفت سمت تردمیل :)) با کله خورد بهش پا شد دراز کشید روش !! =))

حالا من این وسط دلمو گرفتم میخندم بابای بیچارمم نمیدونه منو جمع کنه یا اونو !! :D

تازه صبح پاشده میبینه ساق پاش یه کم کبود شده بخاطر خوردن به کنار تردمیل ، برگشته به من میگه : مرض داری شبا تو خواب غلت میزنی میکوبی رو پام !!؟ :))
 

yesampadi

کاربر فعال
ارسال‌ها
67
امتیاز
396
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
دانشگاه
سراسری یزد
رشته دانشگاه
برق..
پاسخ : سوتی‌ها

واسه عید مامانم رفته بوده خرید خوراکی بعد میخواسته شکلات بخره گفته ببخشید آقا این شکلاتا دونه ای چندن؟ :)
بعد خودش به این حالت #S-: :))
فروشنده:دونه ای هم بهتون میدیم :))


رفته بودیم بازار بعد این بچه ی دختر عمم همش بهونه میگرفت که لواشک میخوام اونم که نمیخواست واسش بخره از فروشنده پرسید آقا این لواشکا فروشیه؟؟ بعدم یه چشمک ناجوری زد که طرف بگه نه :D
بعدش فهمید چیکار کرده :-[ :-[ :-[
ما: ;)) :)) =))
فروشنده: #S-: ;)) نه فروشی نیست
 

SHINE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
313
امتیاز
878
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

اون سري سرويسمون دير كرده بود ما هم بيرون وايستاده بوديم
بعد يكي از اين معاون ها داشت ميرفت خونه برگشته ميگه
( دقيقا با همين لحن) دختراي گل من چرا اينجا وايستادين؟؟! پاشين برين تو مدرسه
- تو راهه داره مياد
- نه آفرين پاشين برين تو منتظر باشين
-ايناهاش اين ماشينه هست داره مياد
بعدش ماشينه پر از پسر بود
ماها :-" :-" :-"
معاونمون :-w برين تو
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : سوتی‌ها

تو تاپیک سرکار گذاشتن(فک کنم اسمش همین بود :-") یکی نوشته بود رو یه برگه نوشتیم من شوهر میخوام و چسبوندیم پشت یکی از بچه ها
یه هفته بعد این که این پست رو خوندم سر کلاس ادبیات حوصلم سر رفت این جمله رو بزرگ با قرمز رو یه برگه نوشتم تا بچسبونم پشت جلویی :D
سرم رو که از رو برگه بلند کردم دبیر ادبیاتمون با دهن باز جلوم ایستاده بود :O یه نگا به من میکرد یه نگا به برگه :))
 

romina joon

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
48
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرمان1
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

امروز اومدم سوار ماشین شم چنان سرمو به در کوبیدم که حس کردم مخم پخش شد 2ساعت بعدشم از یکی از دوستام که توی یه فرزانگان دیگه است پرسیدم چندتا ازبچه ها المپیاد قبول شدن گفت11تا.منم گفتم خوب چندتاشون زیست بودن؟گفت یکی!
گفتم چندتاشون پسر بودن؟! :D
گفت هان؟؟؟؟؟!!!! :)) :))منم که کم نمیارم!گفتم از اثرات برخورد بادر ماشینه! :D :))
 

Nightiingle

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
161
امتیاز
886
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز تو خيابون يه هيوندا[nb]البته شايدم يه ماشين ديگه بود. من پيكان رو از پژو تشخيص نميدم گير ندين :-"[/nb] جلومون بود، منم خيلي متفكرانه پرسيدم: "اين چرا دو تا دودكش داره؟ :-?"
خانواده : دودكش؟ :O
اگزوز حالا... :-" چه فرقي داره؟


زنگ فيزيك درس امسالمون تموم شد. بعد يكي از بچه ها ورق زد ديد ديگه صفحه نيست. با كلي ذوق گفت:"واي بچه ها كتاب من تموم شد! 8->"
كلاس: :))
من: عه راس ميگي؟ مال ما هنوز يه خرده ش مونده :D
 

دختر آريايي

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
92
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
emu university
رشته دانشگاه
pharmacy
پاسخ : سوتی‌ها

توي درگاه وايساده بودم دست به سينه ، داشتم در مورد بازيگر ها حرف مي زدم بعد يكي زد پشتم فكر كردم دوستم بدون اينكه بر گردم گفتم جانم؟؟؟؟؟ نگو معلمه بود برگشت گفت جانت بي بلا برو بشين سر جات . من : :-/ :-?? =))
 

ابوالفضل

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
373
امتیاز
1,544
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
سبزوار
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس زیست معلم داشت در مورد هورمون های گیاهی صحبت میکرد.....
بعد اومد گفت پتاسیم برای باز شدن روزنه ها مفیده حالا چرا؟؟؟؟؟؟؟
منم با اعتماد به نفص(نف س) گفتم برای اینکه باعث میشه پیام عصبی تولید بشه و روزنه باز بشه........
بعد معلم گفت گیاهانو میگم......... کلا تخریب شدم
من در اون لحظه #-o
بچه ها =)) =)) =))
معلم h-:
 

Sisyphus

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
736
امتیاز
16,201
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
دامپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

من تو حوضه تهران باید امتحام میدادم ...
رفتم ببینم اسمم تو حوضه هست یا نه
دیدم اسمم نیست تو حوضه تهران،تو حوضه شهر ریه به جاش
کلی شکایت و بپرس و به این زنگ زن و به اون
تا آخر گفتیم سایت اشتباه شده و ما همون تهرانیم
من رفتم تو ح.ب پست شکایت بار دادم به همه این اشتباه فاحش یه سایت رسمی رو گفتم
بعد نگو اشتباه فایل شهر ری و تهران و از اول اشتباه باز کرده بود :-"
چطور تو چشمم اقای زارع نگاه کنم ~X(
ینی من هیچی ندارم که راجب این کارم بگم ها
 
بالا