• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

آرزوی دوران بچگی!

first amir

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,142
امتیاز
29,735
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
91
دانشگاه
فردوســـی
رشته دانشگاه
مـهـنــدســی شــیـمــی / حسابداری / روانــشناســی
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو داشتم يه روز بزرگ بشم تا بسته ي شكلات و بذارم يه جاي بلند تا ذست يه بچه كوچولو مثل خودم بهش نرسه

از بس عشق شكلات بودم هميشه شكلاتارو از دستم فراري ميدادن
:D :-w
 

SHINE

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
313
امتیاز
878
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
تهران
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

راستش يادم نمياد ارزوي خاصي داشته باشم
اما خب منم عاشقه ساعت برنارد بودم و ارزو داشتم يه روز يكي بهم كادو بده ساعته رو
مهد كودكم كه ميرفتيم بعد از ظهر ها بايد ميخوابيديم و من ارزوم بود كه نخوابم و برم بازي كنم
 

cristiano

thisisajjad
ارسال‌ها
650
امتیاز
4,374
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من بابام معلمممه.
من موقعی که کوچیک بودم خیلی دوس داشتم بابام یه زمانی معلمم باشه.
پس چون بابام معلم سمپاد بود تا حد مرگ خوندم که آرزوم برآورده شه.
ولی الان پشیمونم چون بابام معلم ریاضیمونه و سخت گیریش نسبت به من بیشتره.
تو خونه هم همش گیر میده.
 

s123

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
134
امتیاز
914
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

واستاده بخوابم یا پاهام تو هوا باشه و بخوابم ;;)
 

@mirrez@

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
967
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

ساخت نوعی فلز که بتونم باهاش برم سطح خورشید فرود بیام!!!
 

...............

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
92
امتیاز
4,014
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من تو بچگی دوست داشتم یه عصا ی جادویی داشته باشم و مدیر مهدمون و سنگ کنم!!!!!!!
یا اینکه دختر فیلیپ لام بشم!!!!!!
یا اینکه بتونم به تمام زبان ها حرف بزنم!!!!!!
یا اینکه کاش یکی از فوتبالیست های تیم ملی آلمان عموم یا بابام بود!!!! :-"
 

mahsa_77

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
111
امتیاز
329
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Rafsanjan
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من تو بچگی دوست داشتم ساعت برناردو داشتم و وقتی دستامو میشستم
زمانو نگه دارم ببنم واقعا باز آب میاد تا از آب بخوری و تمومه بشه یا نه :D
 

zibonesa!

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
123
امتیاز
432
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
مدال المپیاد
:/
دانشگاه
شریــــف! :/
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

خودم بتونم با بال هام پرواز کنم نه با هواپیما و اینجور چیزا 8->

-------------------------------------------

وقتی مثلا دستم میخوره به یه جایی حتما ازش خون بیاد تا بقیه باور کنن که خیلی درد میکنه! :D :D :D


-----------------------------------------------
به نقل از mahsa_77 :
من تو بچگی دوست داشتم ساعت برناردو داشتم و وقتی دستامو میشستم
زمانو نگه دارم ببنم واقعا باز آب میاد تا از آب بخوری و تمومه بشه یا نه :D
واااااااااااااای ....آرهههههههههههههه.....!فقط من دوست داشتم باهاش تقلب کنم موقع امتحانا!!!! :D >:D<
 

34zari

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
1
نام مرکز سمپاد
farz
شهر
tehran
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

برم مریخ سنگاشو بیارم واسه مجموعه سنگ هام
 

sarajoon

کاربر فعال
ارسال‌ها
26
امتیاز
108
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
مشهد
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من همیشه ارزو داشتم یه سگ داشته باشم
ارزو داشتم یه ادم کوچولو در حد یه بند انگشت که پروازم میکنه داشته باشم
میخواستم دکتر بشم :-"
واز این جور چرت وپرتا
 

A.MR.P

کاربر فعال
ارسال‌ها
20
امتیاز
47
نام مرکز سمپاد
فرزعلّامه
شهر
تهرانــــکیشـــ
مدال المپیاد
من میخونم اون نمیخونه,اون میخونه من نمیخونم :-؟
دانشگاه
تهران ..بهشتى..شريف...
رشته دانشگاه
کامپیوتر,پزشکیـ
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

هری پاتر دیده بودم
چوب دستیشونُ می خواستم ;)) :((
 

ghazale.gh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
411
امتیاز
3,798
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قوچان
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

ساعت ـه برنارد 8->...فراتر از یه آرزو بود...!
 

G.MM

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
593
امتیاز
13,320
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
University of Paris-Saclay
رشته دانشگاه
Integrative Biology and Animal Physiology
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو داشتم یک فرشته بیاد بهم بگه 3 تا آرزوتو برآورده میکنم 8->
منم در نهایت زرنگی بگم اولین آرزوم اینه که همه آرزو هام برآورده بشه و اون فرشته رو اسیر خودم کنم :>
8->
 

mojhy

کاربر فعال
ارسال‌ها
71
امتیاز
58
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین 1
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
در حال خوندن المپ ادبی
رشته دانشگاه
ا
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو داشتم خلبان جت جنگنده بشم :D
 

جوجه سمپادی

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
463
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اصفهان
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
دندان پزشکی
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من همیشه توبچگیم آرزوداشتم انگل شناس بشم :-&یکم که بزرگترشدم میخواسم غواص بشمو تواقیانوس منجمدشمالی شناکنم :rolleyes:
بعدش میخواسم وکیل بشم،یکم که بازم بزرگترشدم میخواسم ماجراجوبشم توجنگلای آمازون :-"
وحالادلم میخوادجراح بشم
خیلی زودتموم شدآرزوهای بچگیم
 

fitmal

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
812
امتیاز
3,333
نام مرکز سمپاد
farzanegan 2
شهر
کرمان (1 ر) - تهران (بقیه)
مدال المپیاد
یه سری مرحله 1 :-&quot; 1 مرحله 2 :-&quot;
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو داشتم بزنم رو دست انیشتن!!!
توی مسابقه رالی اول شم
تعمیرگاه ماشین بزنم ک هنوزم اینو بالایی رو می دوستم
مثل کریستف کلمب از یه جاشروع کنم ب هموتجا برسم چون زمین گرد بود
بشم مثل سوباسا
 

maria16

Unknown
ارسال‌ها
414
امتیاز
1,157
نام مرکز سمپاد
1
شهر
طهران
سال فارغ التحصیلی
1398
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

دوست داشتم بشینم پشت بادباکم باهاش پرواز کنم؛بعد آخرشم ی ستاره بردارم

آرزو داشتم ماه هلالی که شد ازش طناب آویزون کنم و تاب بازی کنم!


آرزوم این بود هوا که ابری بود و بارون نمیومد هر شاپرکی میوفته زمین بیاد زیرزمین خونه ما! [یکی از مهم ترین دغدغه هام]

آرزوم این بود مامانم ی بار ساعت 10 شب نگه بازی بسه پاشو بیا خونه :)

آرزوی درسی نداشتم چون درسم فوق العاده بود؛ ی چی میگم ی چی میشنوی!


هی گذشت زندگی من؛پیرشدم!
 

pegah.nodet

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
465
امتیاز
8,107
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
حسابداری - Finance
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

بچه بودم سوار تاکسی میشدیم بعدا این راننده ها رو میدیدم ی دستشون رو فرمونه ی دستشونم رو دنده بعدا ازاین ساعت بندفلزیام دستشونه میخوان بقیه پولو بدن یا دور بزنن تو دستشون بالا پایین میشه ، بعدا من همیشه آرزوم بود بزرگ شدم یدونه از اون ساعتا واسه خودم داشته باشم اینجوریم رانندگی کنم! :-" همیشه هم بازی میکردم ساعت داداشمو میگرفتم بعد خیلی ب دستم بزرگ بود هی سر میخورد من ذوق مرگ میشدم!

نونوا هم دوست داشتم بشم از اون حرکتشون ک تندتند خمیرو پهن میکنن خیلی خوشم میومد

ی آرزو دیگه م داشتم مامان بابام داداشامو بدن ب خونواده ها دیگه ، تک بچه شم(خیلی بچه بودم).البته این آرزوهه هنوزم هست :-"
 
بالا