اعترافگاه!

[melika...]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم ترم اولی که رفتم کلاس زبان وقتی معلممون میگفت all of you(آل آو یو)فک میکردم میگه i love you(آی لاو یو)

 

[shinymoon]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم دیروز بعد از چن روز یه دو صفحه شیمی خوندم قواعد عربی خوندم و اینا الان خوشحالم اخه زحمت کشیدم خیلی!!

 

[aliabedini]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم من از اول سال تحصیلی رو هم سی ساعت درس نخوندم اونم به خاطر یه مشاور بود که ممنونشم
اعتراف میکنم از اول سال 40 ساعت تقلب نوشتم
اعتراف میکنم دیروز تو حرم برای اولین بار یه نفرو تا جون داشت با باتوم زدم خیلی حال میده

 

[andia]

پاسخ : اعترافگاه !

lمن یه اعتراف مهم مونده تو گلوم ​

اعتراف می کنم که در کل دوران دبستان همواره چشم به راه یک جغدی بودم که بیاد نامه دعوت منو به مدرسه هاگوارتز بده

 

[G.MM]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی داداشمو به شوخی میزنم بعدش رو خودمم امتحان میکنم ببینم محکم زدمش یا نه

اعتراف میکنم توی یک کل کل راجبه فوتبال دخترا یک نفر چنان آسفالتم کرد که مجبور شدم به زبون خودم شکستو اعتراف کنم
تا یه مدت اونقدر اعتماد بنفسم پایین اومد که تو هیچ بحثی شرکت نمیکردم
همه میگفتن خدا خیرش بده

 

[Crixalis]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تو عمرم کلا 3 بار نون خریدم!
ینی مثلا تو خونواده کسی بخواد خاطه تعریف کنه وقتی میخواد زمانشو بگه مثلا میگه بعد از دومین دفه ای که محمد نون خرید!

 

[s123]

پاسخ : اعترافگاه !

یه بار یه بچه ای از فامیلا یا داداش خودم بود تو اتاق تنها بودم اومدم بچه هرو بقل کنم چون رو تخت بود سرش خورد به دیوار #-o
اینم بچه نمیتونست حرف بزنه دیگه منم به مامانش گفتم خواستم بقلش کنم زد زیر گریه
حالا اونا هم بعد از چک کردن پوشکش گرفته و شیر دادن بهش و کلی کار دیگه گفتن بچمون بعضی اوقات اینجوری میشه نگران نباشید

و اعتراف میکنم پایین ترین نمرم در ابتدایی 13 بوده اونم سوم دبستان تقصیر من نیس مدرسش خیلی بد بود مدرسه شهید امیدوار در مشهد :-&

 

[shahid]

پاسخ : اعترافگاه !

اقا من یه اعتراف کنم؟؟
من هنوزم که هنوزه ترنیب 12امامو بلد نیستم

 

[tinaradvand]

پاسخ : اعترافگاه !

حذف

 

[sahere]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم 10 سالم که بود داشتیم خونه مادر بزرگم با پسر عمو دختر عموهام بازی میکردیم ک من پریدم روی یه چیزی که روش یه چادر کشیده بودن.بعد دیدم از زیر پام صدای گریه ی نوزاد بلند شد

 

[sarajoon]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که تا الان 1000 بار به خودم قول دادم که تلاش کنم ونکردم :-[

 

[Nightiingle]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم كه من هنوز دست چپ و راستم رو به درستي تشخيص نميدم. هميشه بايد چند ثانيه مكث كنم تا يادم بياد كدوم چپه كدوم راست.

 

[shadiiii]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم همين مسافرت كه اصلا حسش نبود كلي خوش گذشت

 

[شاكسول]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم كه من هنوز دست چپ و راستم رو به درستي تشخيص نميدم. هميشه بايد چند ثانيه مكث كنم تا يادم بياد كدوم چپه كدوم راست.

در راستاي اين پست: بنده بچه بودم النگو دستم ميكردم بعد اون دستي ك النگو داش دست راستم بود حالا النگوهام هميشه دستم نيسن و با ساعت ك هميشه دست چپمه تشخيص ميدم كدوم چپه كدوم راسته!
خدا اين ساعتو برا بنده حفظ كنه!

 

[maryam_pmd]

پاسخ : اعترافگاه !

من از این زندایی کوچیکم خیلی بدم میاد، بعد یه دفعه با دایی و زنداییم رفته بودیم بیرون زنداییم یه چیزی پشت سر خاله ام گفت، منم رفتم صاف گذاشتم کف دست خاله ام یه دعوایی شد.... ولی اصلا عذاب وجدان نگرفتم

 

[mahsa_77]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بعضی وقتا از کارای شرارت آمیزی که بعدها از کسی به خاطر شون معذرت خواهی میکنم واقعا متاسفم
نیستم و هنوز هم خرسندم

 

[عمو ژپتو]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یکی از فانتزی هام این بوده وقتی یه جایی عضو میشم تعدادی بیان بهم خوش آمد بگن
بعد الان خودم این کارو برا بقیه میکنم
اعتراف میکنم چند وقت پیش موهای پامو باشونه شونه کردم

 

[zibonesa!]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همین الآن یه قاب عکس که خیلی تو خونمون عزیزه با شیشه ی شکسته تو کشوء!
یه هفته ست که هنوز کشف نشده!

 

[N-firoozeh]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم عاشق اینم که بیام این جا و ببینم پیغام خصوصی دارم =P~

 

[uranuscelona]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم هیچ سالی به اندازه امسال تو عیدش اینقدر بیکار نبودم. یعنی کار که داشتم انجام ندادم. الان استرس دارم برا فردا و کلا این هفته