پاسخ : سمپادیهای دانشگاه تهران (نماد آموزش عالی کشور)
سلام.
من مدارک و آپلود کردم اما بعد دیدم جزو کسری مدارک تمام فایلهایی که فرستاده بودم هست.
باید چیکار کنم؟
پاسخ : تکست های ِ ماندگار
لالایی کن گله پونه
بهشتت خواب و رویا نیست
مسافر بودی از اول
زمین که جای خوبا نیست
مبارک باشه پروازت
تو آغوش خدا جاته
تو هرجایی بری بازم
دل بی تابم همراته
بخواب آروم گُل ِ بیتای بی تاب
بگو جزتو تو قلبم جای کی هست
دارم میسوزم از داغ نبودت
بیا بازم بخون واسم یکی هست...
پاسخ : نوشته های آزاد
عشق برای معشوق نه سود دارد و نه زیان ٬
اما از آنجا که جود و کرم٬سنت عشق است ٬ لذا عاشق را
به معشوق می بندد ! و نتیجه این پیوند آن است که
عاشق در هر حالی که باشد نظرگاه معشوق است.
اگر معشوق با اختیار خویش فراق را پسند کند٬
وصال اصلی همان است !
زیرا نشانگر آن است که معشوق به...
پاسخ : نوشته های آزاد
« من می گویم
تو می شنوی
من میخوانم
تو می شنوی
من می خندم
تو می شنوی
من،
سکوت میکنم
و تو باز هم می شنوی
تو دیده و ندیده
گفته و ناگفته
خوانده و نخوانده
مرا شنیده ای
و من فکر میکنم
شنیدن آدمها
از دیدنشان سخت تر است
و تو چقدر سخت کوشی خوب...
پاسخ : اشکالات درسی رشته انسانی
سلام.
جملات مستقل ساده که با جمله بعدی هم پایه شدن رو برای تعیین پایه و پیرو نباید در نظر گرفت؟
مثلا:
وی ابدا توجهی به گیله مرد نداشت و برای او هیچ فرقی نمیکرد که گیله مرد فرار کند یا نکند. به او گفته بودند که اگر خواست با تیر کارش را بسازد و او به تفنگ خود...
پاسخ : قسمـتهای جالـب از کتـابهای موردعلاقـهتون
خداوندِ خدا، پیش از آنکه انسان را بیافریند، عشق را آفرید؛ چرا که می دانست انسان، بدون درد عشق، درد روح را ادراک نخواهد کرد و بدون دردِ روح، بخشی از خداوند ِ خدا را در خویشتن خویش نخواهد داشت.
یک عاشقانه آرام- نادر ابراهیمی
پاسخ : تکست های ِ ماندگار
چون آفتاب مرده ي عصر زمستانم
“غم” مثل بختک باز هم افتاده بر جانم
مي خواستم پيروز اين ميدان شوم اما
افتادم از پا ناگهان در آخرين خوانم
انگار قسمت بوده تنها سر کنم يک عمر
باشادي ناچيز وغم هاي فراوانم
من عاشقم از تلخ و شيرينت نمي رنجم
مغرور شو هر جور مي خواهي برقصانم...
پاسخ : تکست های ِ ماندگار
حاصلي از هنر عشق ِ تو جز حرمان نيست
آه از اين درد که جز مرگ ِ من اش درمان نيست
اين همه رنج کشيديم و نمي دانستيم
که بلاهاي وصال ِ تو کم از هجران نيست!
آنچنان سوخته اين خاک ِ بلا کش ، که دگر
انتظار ِ مددي از کرم ِ باران نيست!
به وفاي تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را...