ولی من اصلا نمی تونم جایی حموم کنم که توش دستشویی باشههمن دو تا خوابگاه مختلف بودم. یکیش جدا بود و یکیش نبود. ولی اونی که جدا بود باید ۴ طبقه میرفتی پایین که بری حموم : ))
و به شخصه این مدلی بودم که تا قبلش اگه مسافرت میرفتیم و جایی دستشویی و حموم با هم بود من هی غر میزدم یا اونجا حموم نمیرفتم تا برسیم مقصد بعدی...
توی خوابگاه این سوسولیتمم برداشته شد : )
و بدش خودش میتونه عامل ۵۰ درصد بدبختی ها باشههماتاقی خیلی مهمه...
خوبش، نصف بیشتر سختیای خوابگاهو میتونه بشوره ببره...
هوومدر چنین خونهای یکی از ما زنده میمونه!
مرسی امیرحسین جانمن اومدم اینجا سر بزنم و تصورم این بود به بخش نینی سایت این فروم وارد شدم ولی در عمل حس میکنم دارک وب خوندم.
در واقع طی 7 سالی که خوابگاهی بودم و و به دلایل مختلف نظیر خونه گرفتن هماتاقی، ازدواج، اخراج، انصراف، مهمانی گرفتن به دانشگاه دیگه و... هماتاقیهای متفاوت و زیادی داشتم. هم از نظر عقیدتی و هم از نظر مواد مصرفی طیف گستردهای بودند ولی چیزهایی که اینجا خودم بهم نشون که چقدر همشون آدمهای نایسی بودند
در واقع بزرگترین مشکل من از جانب هماتاقی بیشتر سر ساعت خواب بود که اونم با جنگ سرد (طولانی مدت با همدیگه صحبت نکردن) حلش کردیم.
نه کسی تو اتاق سیگار کشید نه کسی با کسی شوخی دستی کرد نه پوشش کسی خارج از عرف بود نه تو اتاق کسی تلفن صحبت میکرد. اتاقمون هم به نوبت جارو میکردیم ظرفها رو همون روز بعد از وعده غذایی گروهی میشستیم.
همچنان هم با بیش از نصفی از هماتاقیها در ارتباطم.
تازه چون من از باد گلو بدم میومد تا وقتی من پای سفره بودم کسی باد گلو بیرون نمیداد.. (تا ترم 6 هم که اصلاً این موضوع تو اتاق مطرح نبود!)
دیگه فکر کنم بهتره از هماتاقی نگم آره خلاصه امیدوارم کسایی که از شرایط خوابگاه میترسند هماتاقیهای بهتر از هماتاقیهای من گیرشون بیاد و خود اتاق و امکاناتش هم تمیز باشه.
خب این تعمدا میخواستن ازارت بدن، باید اتاقتو عوض میکردی.انگار اصرار من بنزین رو آتیششون بود. اگه این جوری ای و با فواصل معینی حرفای اعصاب خورد کن واسه هماتاقیت تکرار میکنی، غمانگیزترین اتفاق جهانه براش و حاضرم به پای کسی بیفتم که این کارو میکنه که فقط نکنه.
نمیدونستم میتونم این کارو بکنم یا از کسی کمک بگیرم. حتی به مشاورمم گفتم و اونم نگفت این کارو میتونی بکنی.خب این تعمدا میخواستن ازارت بدن، باید اتاقتو عوض میکردی.
به این فک کن که این راحتی رو داره که وسط دوش گرفتن هر نوع دستشویی که داشته باشی میتونی به راحتی کارتو انجام بدی توی بخش دستشویی : )ولی من اصلا نمی تونم جایی حموم کنم که توش دستشویی باشهه
اصلا ادم چندشش می شه
اگر تونستید ، ظرفای دیگران رو هم بشوریدخلاصه که ادم مثه خودتون پیدا میشه غوصه نخورید.
ظرفاتونم بشورید
حقیقتش هیچ وقت دلم برا هم اتاقیام تنگ نمیشه و نخواهد شددلم واسه هماتاقیام تنگ شد :") [بغض]
نهههههههاگر تونستید ، ظرفای دیگران رو هم بشورید
ترم یک هم اتاقیام ۲۷_۲۸ ساله بودن و هی منو میدیدن میگفتن وای احساس پیری میکنیم دهه هشتادیا وارد دانشگاه شدندیگه خیلی به خودتون بستگی داره هماتاقیای من یه سه چهار سال ازم بزرگتر بودن بعد یه بار یکیشون گفت خجالت میکشم پیشت لباس عوض کنم
ینی اگه مهربون و فهیم باشه و احساس کنه از چیزی اذیت میشی و اینا... اون کارو پیش تو نمیکنه...
عا این بدههماتاقیای منم کلمه کلمهٔ حرفامو میکشیدن بیرون و سوتی میکردن و بعضا دهها شب یکیشونو تکرار میکردن پشت سر هم. من که عاشق تو اتاقموندنم، خیلی بیرون میگشتم...
آواره شدم. نکنین با کسی این کارو ... ):
من فقط چند ماه پیششون بودم(کمتر از یه ترم)حقیقتش هیچ وقت دلم برا هم اتاقیام تنگ نمیشه و نخواهد شد
تمام سعیمو کردم که هیچ وقت باهاشون صمیمی نشم و صرفا برام آدمایی هستن که اوکی یکی ۲ سال کنارشون قراره زندگی کنم
اون که صد البتهنههههههه
چون مهربونیت تبدیل به وظیفه میشه