• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

پیدایش "شیخی گری و بهائیت"

ادامه تاپیک؟

  • اری

    رای‌ها: 23 95.8%
  • خیر

    رای‌ها: 1 4.2%

  • رای‌دهندگان
    24

Parsa.e

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
323
امتیاز
1,741
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
1402
همه باید از روی یه کتاب پیش بریم؟
خب من به جای اینا کتابای دیگه ای دارم:-<
قاعده ی میز گرد اینه که افراد با استفاده از منابعی که خوندن با هم دیگه بحث میکنن و موضوع رو جلو می برن . خب اگه از یه منبع استفاده بشه فقط نظرات نویسنده ی کتاب دخیل میشن تقابل صورت نمیگیره .
خلاصه که از تمام کتابای دم دستتون استفاده کنین :)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #23

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
شیخیگری

شیخیگری توسط شیخ احمد احسایی که خود را پیرو شیعه می دانست بنیان نهاده شد.شیخ احمد در زمان فتحعلیشاه در کربلا زندگی میکرده و چون بسیار زباندار و تیزهوش بوده در کربلا به زهد شهرت داشته.شیخ از یک طرف دلبسته فلسفه یونان و سوی دیگر شیفه شیعه گری بود و چون این دو سازشی با هم نداشتند ملایان دیگر به دلیل رشک او و پیروانش را بی دین خوانده...این ماجرا برای پیروان سخت تمام شد و موجب خونریزی در عراق و تبریز گردید.به دنبال این ماجرا مکتب شیخیه بنیان نهاده شد.

نمونه ای از اقتباس فلسفه یونان و امیختنش با شیعیگری:
علل اربعه (علت فاعلی و علت مادی و علت صوری و علت غایی) به تعبیر شیخ احسایی:شوندهای چهارگانه افریده شدن جهان امامان ما هستند.به پندار او افریننده حهان امامان هستند.روزی دهنده و گراورنده نیز انها هستند.از این رو هر امامی میتواند به تن هر کس در اید. او میگفت از اینراه بود که جنگ جمل چون مرواری تیری انداخت و طلحه را کشت خود او میگفت که مرا علی کشت....

دوم اینکه شیخ احمد احسایی یا استفاده از فلسفه یونان معراج پیامبر که از ضروریات شیعیگری است را ناممکن دانسته.زیرا اسمانهارا مانند پوست پیاز متصور میشده است.


از طرفی به تعبیر شیخ پیامبر تنها با روانش به معراج رفته بود که این مخالفت ملایان ان زمان را برانگیخت.
شیخ احسایی هزار سال زنده ماندن امامان را رد کرده (فلسفه یونان) و با تاثیر پذیرفتن از سید محمد که شیعه دوازده امامی بوده و به دنبال مهدیگری رفته بیان میداشت:"صاحب الزمان گریخت و به جهان هورقلیا رفت"که معنایش مرده بودن است.و از این رو خود را نایب خاص اون میشمارد. و از یکسو نوید میداد که صاحب الزمان در کالبد دیگری پیدا خواهد شد.
به هر حال این سخنان شیخ راجع به امام ناپیدا و جانشینی او زمینه ای شد برای سید علی محمد باب که بعدا راجع بهش توضیح میدم..

شیخ

 
آخرین ویرایش:

Aliovski

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
359
امتیاز
3,723
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1401
درمورد انشعاب شیخیگری و تجزیه (مثل باقریه و...)توضیح بدید
 
  • شروع کننده موضوع
  • #25

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
در ادامه مطالعاتم یادم رفتم که بگم:
"سه فرقه بهائیت در ایران قادیانی در هند و وهابیت در عربستان طی توطئه و استعمارات انگلستان در این مناطق پا گرفت"
در ادامه شيخيگري:
بنا بر کتاب احمد کسروی شیخ احمد(پایه گذار شيخيه)در سال 1292 به زندگانی خود بدرود گفت.در آن زمان شاگردانش در کربلا بوده و بزرگترین آن شاگردان سید کاظم رشتی بوده است که بعد از فوت شیخ احمد او را شیخ خود گردانيدند..شیخ کاظم از خود کتاب "شرح القصيده "را بجا گذاشته که در باب خوابی است ک در آن خواب بنا به در دستور امیرالمومنین درفشی یا شمشيري برای والی بغداد فرستاده شود.شیخ کاظم نیز مانند شیخ احمد خودرا (در )یا جانشين امام زمان ميپنداشت و به گفته او چون زمان ظهور نزدیک بوده بعدش مرگش برای خود جانشینی انتخاب نکرد.
بعد از مرگ شیخ کاظم:
از آنجایی ک شیخ کاظم برای خود جانشین معین نکرده بود بعد از مرگ وی بین پیروانش اختلاف ایجاد شد.
از یک سو حاجی کریمخان قاجار که پسر ابراهیم خان قاجار بود و از پیروان سيد(که در سفرش به کربلا نزد وی رفته بود)در کرمان بدعوي برخاست.ابراهیم خان پدر حاجی کریمخان پسرعموی فتحعلیشاه بود و دارای دستگاه فرمانروایی در کرمان.

از سوی دیگر حاجی ميرزا شفیع تبريزي که از شاگردان کاظم رشتی بود به بهانه آنکه بعد از شیخ به جانشینی نیاز نیست با کریمخان به ستیز پرداخت.و شيخيان به چند دسته تقسیم شدند.بسیاری از شيخيان نیز به پیروی از میرزا شفیع پرداختند.
در این هنگام و بازار آشوب که هر کس دسته ای پدید میاورد شیخی به نام میرزا علی محمد در شیراز بدعوي برخاست ک توانست دسته بزرگی رو پدید آورد.
ناگفته نماند شیخ شفیع و کریمخان با این دسته ها توانسته بودند در تبریز و کرمان برای خود مال های زیادی اندوخته کنند که هم اکنون نیز پیروان و خانواده شان از آن روزی خرسندند..
1.کاظم رشتي
2.حاجی کریمخان کرمانی

درمورد انشعاب شیخیگری و تجزیه (مثل باقریه و...)توضیح بدید
فعلا سه انشعاب اصليشو گفتم ..
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
  • شروع کننده موضوع
  • #26

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
بحث جالبی میشه
البته باید روی تفاوتای زیادی که بین شیخییان،بابیان و در نهایت بهائیان وجود داره هم دقت بشه تا موقع شروع میز گرد سوء تقاهم نشه
راستی به عنوان عضو جدید سایت اعلام موافقت میکنم
البته ک تفاوت دارن وگرنه فرقه بعدی به وجود نميومد ولی اینا مثل زنجیر باعث پیدایش بهائیت شده
 
ارسال‌ها
444
امتیاز
4,547
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک‌خان ۲
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1401
به نظرتون بحثی که همش رو یه کتاب صورت بگیره بیشتر شبیه مطالعه گروهی نیست تا میزدگردی که موافق و مخالف داره؟:-?
به نظرم موضوع بگیم بعد موافق و مخالف در موردش بحث کنیم بهتره .اگر بچه ها اطلاعاتُ از کتابای مختلف پیرامون موضوعمون بیارن بحث پخته تری ارائه میشه. به هرحال یه نویسنده حرفایی میزنه یا منابعی داره که شاید نویسنده دیگه نداشته باشه
در چنین بحث هایی بخاطر اینکه جدا از پیشینه تاریخی ، پیشینه مذهبی هم داره بهتره که از کتابا و منابع متنوع بهره ببریم چون خیلی از نویسنده ها با تعصب و دشمنی و اینجور چیزا اظهار نظر کردن

در ادامه مطالعاتم یادم رفتم که بگم:
"سه فرقه بهائیت در ایران قادیانی در هند و وهابیت در عربستان طی توطئه و استعمارات انگلستان در این مناطق پا گرفت"
در ادامه شيخيگري:
بنا بر کتاب احمد کسروی شیخ احمد(پایه گذار شيخيه)در سال 1292 به زندگانی خود بدرود گفت.در آن زمان شاگردانش در کربلا بوده و بزرگترین آن شاگردان سید کاظم رشتی بوده است که بعد از فوت شیخ احمد او را شیخ خود گردانيدند..شیخ کاظم از خود کتاب "شرح القصيده "را بجا گذاشته که در باب خوابی است ک در آن خواب بنا به در دستور امیرالمومنین درفشی یا شمشيري برای والی بغداد فرستاده شود.شیخ کاظم نیز مانند شیخ احمد خودرا (در )یا جانشين امام زمان ميپنداشت و به گفته او چون زمان ظهور نزدیک بوده بعدش مرگش برای خود جانشینی انتخاب نکرد.
بعد از مرگ شیخ کاظم:
از آنجایی ک شیخ کاظم برای خود جانشین معین نکرده بود بعد از مرگ وی بین پیروانش اختلاف ایجاد شد.
از یک سو حاجی کریمخان قاجار که پسر ابراهیم خان قاجار بود و از پیروان سيد(که در سفرش به کربلا نزد وی رفته بود)در کرمان بدعوي برخاست.ابراهیم خان پدر حاجی کریمخان پسرعموی فتحعلیشاه بود و دارای دستگاه فرمانروایی در کرمان.

از سوی دیگر حاجی ميرزا شفیع تبريزي که از شاگردان کاظم رشتی بود به بهانه آنکه بعد از شیخ به جانشینی نیاز نیست با کریمخان به ستیز پرداخت.و شيخيان به چند دسته تقسیم شدند.بسیاری از شيخيان نیز به پیروی از میرزا شفیع پرداختند.
در این هنگام و بازار آشوب که هر کس دسته ای پدید میاورد شیخی به نام میرزا علی محمد در شیراز بدعوي برخاست ک توانست دسته بزرگی رو پدید آورد.
ناگفته نماند شیخ شفیع و کریمخان با این دسته ها توانسته بودند در تبریز و کرمان برای خود مال های زیادی اندوخته کنند که هم اکنون نیز پیروان و خانواده شان از آن روزی خرسندند..
1.کاظم رشتي
2.حاجی کریمخان کرمانی


فعلا سه انشعاب اصليشو گفتم ..
سید کاظم رشتی که از قضا هم شهری منم هستن عضو افرادیه که در کتاب مفاتیح الجنان به عنوان ملاقات کنندگان امام زمان نام برده شده و در کل نسبت به شیخ احمد احسایی و سید علی محمد شیرازی(باب) عقاید ارتدادی کمتری داشته
در کل به صورت خلاصه میشه این رو گفت که عقاید ارتدادی سید علی محمد باب نام اساتیدش مثل سید کاظم رشتی و غیره رو خراب کرده
البته شیخیه از بن مشکل داره و جالبه این رو بدونین که دسته ای از شیخی ها که لقب ثقه الاسلامی هارو واسه خودشون انتخاب کردن مدت ها دوام داشتن و فردی مثل ستار خان از پیروانشون بوده
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:
  • شروع کننده موضوع
  • #28

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
"بابیگری"

خب ادامه میدیم با پیدایش بابیت.چنانچه گفته شد کریمخان در کرمان و میرزا شفیع در تبریز به دنبال دعوی به سوی خود بودند از ان سو سیدعلیمحمد نامی هم در شیراز شروع به دعوی کرده بود.سید علی محمد شاگرد سید کاظم رشتی بوده و بهاییان خواسته اند اینرا انکار کنند زیرا به گفته انها کاظم رشتی برای خود جانشین تعیین نکرده و وی گفته است که ظهور امام زمان* نزدیک است. از انسوی به گفته شیخ احمد احسائی درباره مرگ محمد بن عسکری باید گوهر امام زمانی در کالبد دیگری پدید اید دعوی امام زمانی را بسوی همگان باز میکرد.

از انسوی پس از مرگ سید کاظم رشتی شاگردان وی تشنه وار امام زمان یا جانشین او را می جستند.یکی از انان ملاحسین بشرویه بوده که در مسجد کوفه دست به اعتکاف زده و خواستار دیدن امام زمان بوده است.برخی نیز روی به شهر ها اورده و به جستوجو پرداختند.از این رو ملاحسین بشرویه به شیراز امد و سید علی محمد را پیدا کرد و سه روز به گفتگو با پرداخت و از پیروان او شد.برخی از شاگردان کاظم رشتی نیز در همان روزها جزو پیروان او شدند.

+جالبتر ان که سید محمد علی ملقب به سید باب(خود را در یا باب امام زمان میدانست)فریب داستان های پیدایش امام زمان را خورده و انها را باور داشت و از اینرو درمانده شده بود.
احادیث
1)امام زمان از مکه با شمشیر سر خواهد براورد.
2)در یک حدیث سخن از امدن درفش های سیاه از سوی خراسان رانده میشود.

از اینرو به ملاحسین دستور داد که به خراسان رود و دسته ای با درفش ها سیاه گرد اورد و بسوی شیراز روانه سازد.خود نیز اهنگ سفر به مکه کرد.اما به گزارش کسروی هرگز نشانه از بودن سید باب در مکه دیده نشده!تا جاییکه کسانی رفتنش به مکه را باور نمیکنندو به گفته کسروی اون از جانش ترسیده و خاموشی را به هر چیزی ترجیح داده است بویژه که تنها بوده و یک الی دو همراه داشته است از همین رو به بازگشت تن می دهد.درحالیکه ملاحسین اواز او را به گوش ها رسانیده و تکانی عظیم در مردم پدید اورده.

+وقتی باب به شهر بوشهر رسید به دستور حسین خان والی فارس او را گرفتند و به شیراز اوردند و در بندش کردند. سپس حسین خان نشستی برپا کرده و ملایان را فراخواند و باب را نیز به انجا اورد ولی چون از باب بجز سخنان عربی غلط که ساخته خودش بود شنیده نمیشد مورد تمسخر ملایان قرار گرفت.سپس او را فلک کردند و رویش را سیاه گردانیدند و به مسجدش بردند و او از دعوی خود ابراز بیزاری و پشیمانی کرد!



این ابتدای بابیت بود:) بخونین اگه مطالب دیگه ایم از شروعش دارین به اشتراک بزارین.


باب
220px_%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D8%A7%D8%A8.jpg
 
آخرین ویرایش:
ارسال‌ها
444
امتیاز
4,547
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک‌خان ۲
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1401
مهم ترین تناقض سید علی محمد باب همین اسمش بود
اینکه اول گفت من باب هستم یا به عبارتی نایب امام زمان هستم و بعد مدتی اعلام کرد من خود امام زمان هستم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #30

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
sdqk_220px-haykal-bab-2.gif


حروف حی یا لگوی هیکل به دستخط باب که در ان نام ۱۸نفر از پیروان و مومنان اولیه او در ان نوشته شده است.
 

MAHDI.....

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
145
امتیاز
915
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1398
مدال المپیاد
والا رفتیم ولی دریغ از برگزیده شدن.......
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
اقتصاد
بهایی ها در زمان محمد رضا مناصب کلیدی داشتن.هویدا بهایی بوده. واقعا این سطح از قدرت خیلی عجیبه.
محمدرضا شاه هم تو مدارس بهایی درس خونده.البته من شنیدم که این ها اکثرا یهودی های مخفی یا مارانوس بودن که بهایی شدن.

باز تاپیک بره جلو بیشتر بحث کنیم باحالتر میشه.

دم موسس هم گرم.
 
ارسال‌ها
444
امتیاز
4,547
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک‌خان ۲
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1401
بهایی ها در زمان محمد رضا مناصب کلیدی داشتن.هویدا بهایی بوده. واقعا این سطح از قدرت خیلی عجیبه.
محمدرضا شاه هم تو مدارس بهایی درس خونده.البته من شنیدم که این ها اکثرا یهودی های مخفی یا مارانوس بودن که بهایی شدن.

باز تاپیک بره جلو بیشتر بحث کنیم باحالتر میشه.

دم موسس هم گرم.
بهایی بودن یا نبودن مرحوم هویدا یه موضوع خیلی بحث برانگیزه که میتونه حتی داخل یه میزگرد دیگه مورد بحث قرار بگیره
بنظرم این ادعا که هنوز نه رد شده نه ثابت، نمیتونه دلیل مناسبی برای قدرت بهاییان در دوره پهلوی باشه
 
  • شروع کننده موضوع
  • #33

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
بهایی ها در زمان محمد رضا مناصب کلیدی داشتن.هویدا بهایی بوده. واقعا این سطح از قدرت خیلی عجیبه.
محمدرضا شاه هم تو مدارس بهایی درس خونده.البته من شنیدم که این ها اکثرا یهودی های مخفی یا مارانوس بودن که بهایی شدن.

باز تاپیک بره جلو بیشتر بحث کنیم باحالتر میشه.

دم موسس هم گرم.
به صحبت های جالبي اشاره کردین ک من میخوام وقتی پیدایش بهائیت رو تموم کردم اینارو شروع کنم که چطور فضا براشون از همون زمان قاجار تا اواخر پهلوی باز بوده و اکثرشون شغل های مهم سیاسی رو داشتن ...به یک چیز جدید و جالب هم اشاره کردین انوسي ها!!!که شاید براش یه تاپيک جدا بزنم بعدا بحث مفصل و جالبيه...!یهودیان مخفی مسلمان شده از زمان صفوی تا الان ...

بهایی بودن یا نبودن مرحوم هویدا یه موضوع خیلی بحث برانگیزه که میتونه حتی داخل یه میزگرد دیگه مورد بحث قرار بگیره
بنظرم این ادعا که هنوز نه رد شده نه ثابت، نمیتونه دلیل مناسبی برای قدرت بهاییان در دوره پهلوی باشه
اتفاقا کلی کتاب مبنی بر قدرت زیاد بهائیان در زمان پهلوی هست!هویدا هم بهایی بوده رو فراماسون بودنش شک هست که تو تاپيک مناسب بحث ميکنيم و البته افراد سرشناس بهایی رو در آخر میگم هم در حزب مشروطه هم در زمان پهلوي
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #34

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
ادامه بابیت

همه این اتفاقات در سال1261قمری افتاد. پس از این داستان باب خانه نشین شده و به سر هم کردن اراجیف عربیش مشغول شد! از انسوی چون اوازه اش در ایران پیچیده بود در مردم جوششی پدیدار شده بود و مردمی که 900 سال منتظر امام زمان بودند خواه یا ناخواه عزم دیدن باب را کرده و بسوی شیراز میرفتند.به گفته کسروی اگر باب سخنان با معنی و خردمندانه از خود میساخت توانایی این را داشت تا حکومت وقت را برانداز کند (قاجار).

اما سخنان مضحک او با سوادان و اهل فن را به خنده و ریشخند وا میداشت.
مثلا چون درباره ان غلط بافی ها ایراد میگرفتند پاسخ میداد:صرف و نحو گناهی کرده و تاکنون در بند میبود ولی چون من خواستم خدا گناهان او را بخشیده و او را ازاد گردانیده!!!!
باب چند مدتی در فارس خانه نشین بود تا اینکه وبا افتاد و مردم به حال خود پرداختند والی اصفهان منوچهرخان معتمدالدوله که از گروندگان به بابیگری بود سوارگانی فرستاد تا او را به اصفهان اورند و تا موقعی که زنده بود از باب نگهداری کرده ولی چندی بعد به زندگی بدرود گفت.
جانشین او که برادرزاده اش میبود از او نگهداری نکرده و نامه ای را به تهران و به محمد شاه نوشت همچنین ملایان اصفهان نیز نامه ای را به حاجی میرزا اقاسی نوشتند که او این نامه را پاسخ گفت و مضمون این نامه این بود که باب را به ماکو تبعید کنند تا در حبس موبد باشد. و پیروان او مورد تنبیه قرار گیرند. شرح این نامه در کتاب "امیر کبیر و ایران" امده است.از تاریخ این نامه میشد فهمید که در زمان زنده بودن معتمدالدوله رسیده ولی او از فرستادن باب خودداری کرده است.
از روی دستور حاجی میرزا اقاسی باب را به تبریز و سپس به ماکو بردند که چند ماه در بند میبود سپس به دزچهریق بردند که در نزدیکی مرز ایران و عثمانی بود.

+چون در این هنگام بیشتر از سه سال از دعو باب گذشته بود و اوازه او به همه شهر ها رفته بود ملاحسین بشرویه شهر به شهر گردیده و مردم را می شورانیده همچنین قره العین و ملا محمد علی قدوس و دیگران به میان امده بودند و روی هم رفته تکان عظیمی در مردم دیده میشد.حاجی میرزا اقاسی با خود اندیشید که این شور مردم ب دلیل زندانی بودن باب است و اینکه مردم بدون شنیدن حرفهایش از دور به او مهر میورزند(جوگیر شدن)!و بیشتر این شور بدلیل امام زمان است از این رو دستور داد تا باب را اورند تا در حضور ملایان و ناصر الدین شاه جوان به گفتگو بپردازد.

ماجرای نشست رو تو یک پست دیگ توضیح میدم:)همچنین با قره العین هم کار داریم...

 
  • شروع کننده موضوع
  • #35

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
b1k5_200px-tahere.jpg

قره العین( تصویر مشکوک)
45m3_hajj_mirza_aghasi.jpg

حاجی میرزا اقاسی
lers_محمذ_شاه.jpg

محمد شاه
 
  • شروع کننده موضوع
  • #36

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
نشست بابیان در حضور ولیعهد ایران ناصر الدین میرزا
این نشست در سال 1263 رخ داد و یک نشست تاریخی بیمانند بود.باب از یکسو و علمای شیعه از سویی دیگر در حضور ولیعهد به گفت و گو پرداختند.گفتگو های ان مجلس در کتاب ناسخ التواریخ و قصص العلما اورده شده و یکسان است.در این نشست از باب سوال هایی شد که باب از خود عجز و ناتوانی نشان داد و جواب هایی بسیار بی مایه داد.بهاییان در کتابهای خود نیز این را تایید کرده اند و گفته اند پرسش ها بیرون از زمینه بوده است.

در بخشی از گزارشی که ناصرالدین میرزا از‌ این ماجرا به پدرش نوشته، می‌خوانیم: «..‌.چون مجلس گفت‌وگو تمام شد، جناب شیخ‌الاسلام را احضار کرده، باب را چوب مضبوط زده، تنبیه معقول نموده و توبه و بازگشت و از غلط‌های خود انابه و استغفار کرد و التزام پا به مهر سپرده که دیگر ‌این غلط‌ها نکند و الان محبوس و مقید است.منتظر حکم اعلیحضرت اقدس همایون شهریاری روح العالمین فداه است. امر، امر همایونی است.»چنین آمده که ناصرالدین میرزا در ابتدای جلسه مباحثه دو دل بوده و پس از عجز باب در اعجاز و ناتوانی در پاسخ به پرسش‌های علما بود که شک و تردید بر او مستولی شد و آنچنان که نقل است:«ولیعهد برای امتحان دانش باب از جغرافی و نجوم،یک کره جغرافیایی را به سوی او پرت کرد و از او خواست تا نقاط جغرافیایی چندی را روی آن بیابد.تاکید مکرر باب که از علوم عادی سررشته‌ای ندارد،مباحثه بین پیام‌آور و ارباب شرع را تشدید کرد و در ‌این میان همدلی متزلزلانه ناصرالدین نیز از دست رفت.»

در این نشست باب جواب هایی جز نمی دانم و نمی توانم نداشته از انسو با غلظ بافیها و سخنان سست خود مایه ریشخند ملایان را فراهم کرده و بار دیگر کار به چوب خوردن و غلط کردن افتاد.
توبه نامه سید باب به ولیعهد
در توبه‌نامه‌ای که از سوی سیدعلی محمد باب خطاب به ولیعهد نوشته و در آن ابراز پشیمانی کرده بود،آمده است:«در هرحال مستغفر و تائبم حضرت او را و‌ این بنده را مطلق علمی ‌نیست که منوط به ادعایی باشد. استغفرالله ربی و اتوب الیه من ان ینسب الی امر و بعضی مناجات و کلمات که از لسان جاری شده دلیل بر هیچ امری نیست و مدعی نیابت خاصه حضرت حجه علیه السلام را محض ادعای مبطل است و‌این بنده را چنین ادعایی نبوده و نه ادعای دیگر. مستدعی از الطاف حضرت شاهنشاهی و آن حضرت چنان است که ‌این دعاگو را با لطافت عنایات و بسط رافت و رحمت خود سرافراز فرمایید.»

پس از این چوب کاری باب را دوباره به چهریق بازگرداندند که تا سال 1266 در بند میبود.در این سالها اتفاقات مهمی رخ داد از جمله در گذشت محمدشاه و از کار افتاد میرزا اقاسی و به تخت نشستن ناصرالدین شاه و عزیمت او به تهران همچنین میرزا تقی خان امیرکبیر کار های کشوری را به عهده گرفت.
بابیان که به پیشاهنگی ملاحسین بشرویه ای و دیگران در مازندران دسته ای پدید اورده بودند از اشفتگی کار های دولت در اواخر سلطنت محمد شاه سواستفاده کرده و دژی ساختند با سپاهیان دولتی به جنگ برخاستند. همچنین در زنجان ملامحمد علی و در تبریز سید یحیی دارابی کار را به خونریزی کشانیدند.در نتیجه این پیشامد ها ناصرالدین شاه و امیرکبیر اندیشیدند: که "تا باب زنده است پیروانش از پا نخواهند نشست."
بابیان از انجا که باب را صاحب الزمان می پنداشتند احادیث شیعیان در این باره را به دیده توجه می گرفتند و شهرگشایی و پیروزهای صاحب الزمان را عملی میکردند و به خود می بستند.این چنین بود که میرزا تقی خان دستور کشتن باب را صادر کرد.

خب بابیت تا اینجا تموم شد و پست بعدی راجع به گردهمایی بدشت و هچنین تفاسیر مرگ باب هست.


i7a_amirkabir_naghashbashi.jpg

امیر کبیر
47v_naser-al-din-shah-qajar-3.jpg

ناصر الدین شاه
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #37

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
وقایع بدشت
واقعه بَدَشت گردهمایی بین پیروان سیدعلی محمد باب در اواخر رجب و اوایل شعبان سال ۱۲۶۴ ه‍.ق (تیر ۱۲۲۷ خورشیدی و اواخر ژوئن، اوایل ژوئیه ۱۸۴۸ میلادی) بود که با اشاره سیدعلی محمد باب در روستای بدشت در هفت کیلومتری شرق شاهرود برگزار شد. این کنفرانس نقطه عطفی در تاریخ تشکیل جنبش بابیه بود. طاهره تا قبل از گردهمایی بدشت بیشتر با نام قرة‌العين شناخته می‌شد. بهاءالله در این گردهمایی به او لقب طاهره به معنی پاک و پاک‌دامن، می‌دهد و بعد از این گردهمایی او با این لقب هم شناخته می‌شود.

در نوشته‌های اولیه باب، بر ضرورت پیروی پیروان او از دستورهای دین اسلام -حتّی در مستحبات و نوافل- تأکید شده بود و شواهدی وجود دارد که بابی ها، به همان اندازه که بعد تر مشهور به ردّ دین اسلام شدند، در این دوره معروف به پایبندی کامل به سنّت‌های اسلامی بودند. با این حال عناصری در ادعای باب - به عنوان مدعی مأمور رسمی خدا- وجود داشت که این موضع محافظه کارانه باب را تهدید می‌کرد. به نظر می‌رسد طاهره پیش از حتّی خود باب به مفهوم قدرت بالا دستی باب در امور مذهبی دست یافته بود و آن را با ایده‌هایی که از شیخیه نشأت گرفته بودند پیوند داد. قرةالعین، شاید نیروی محرکه رویدادهای بدشت در سال ۱۸۴۸ میلادی بود.

به گفته ریچارد فولتز، این طاهره قرة العین بود که در تهران به فکر تشکیل جلسه‌ای با حضور همه بابی‌های سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیع‌الثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری و هم‌زمان با محاکمه سیدعلی‌محمد باب در آذربایجان، این اجتماع در روستای بَدَشت از توابع شاهرودکه روستایی در تقاطع راه تهران-مشهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد.

دربارهٔ وقایعی که در بدشت رخ داد، منابع مختلف نظرات گوناگونی ابراز کرده‌اند. بر روی بسیاری از جزئیات رویدادها اختلاف نظر وجود دارد. نگار متحده مدت کنفرانس را سه هفته ذکر کرده‌است.ولی هدی محمودی مدت کنفرانس را ده روز می‌داند.

در باره اهداف تجمع بابیان در بدشت، افسانه نجم‌آبادی می‌نویسد به دنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان، رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند. از دیدگاه جوان کول، هدف از گردهمایی بدشت آزادسازی سیدعلی‌محمد باب بود که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود. ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانسته‌است. به گفته منگول بیات اینکه سران بابی در بدشت به دنبال یک قیام مسلحانه بودند مطلقاً غیرقابل تردید است.

در بدشت اختلاف از یک سو بین طاهره که خواستار جدایی کامل آئین باب از اسلام و اقدام نظامی برای دفاع از جامعه بابی بود و محمدعلی بارفروشی از سوی دیگر که محافظه کارتر بود و در ابتدا خواستار آن بود که این آئین در قالب جنبشی با هدف نوزایی اسلام باقی بماند شدت گرفت.

طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضرین را شوکه کرد. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود. این اتفاق باعث افزایش نگرانی‌های دولتیان و علما در آن زمان شد

حضور طاهره بدون روبنده در جمع مردان،موجب اختلاف میان بابیان شد.ادوارد براون گزارش می‌کند که گروهی از بابیان به آن‌چه می‌دیدند باور نداشتند و گمان می‌کردند که حجاب قره‌العین فقط کمی «لغزیده» است. گروهی از بابیان به تردید افتاده و به رهبری محمدعلی بارفروشی با وی مخالفت کردند. سرانجام طاهره موفق شد در یک مباحثه محمدعلی بارفروشی را متقاعد کند که احکام شریعت اسلام ملغی شده‌است. بهائیان مباحثات بین محمدعلی بارفروشی و طاهره را هماهنگ شده و قهر آنان را ظاهری می‌دانند.

مشاهده پیوست 961


از اهداف این واقعه رهایی باب از بند بود.بدشت مهمترین گردهمایی بابیان در سال1264پس از تبعید باب به چهریق بود.ملاحسین بشرویه ای ملقب به باب الباب به ملاقات باب رفت و از او ماموریت ترویج بابیت در مشهد را گرفت.ملاحسین از طریق نامه ای محمد علی بارفروشی را که از نخستین پیروان باب بود به منظور ترویج بابیگری به مشهد دعوت کرد.ترویج این دو در مشهد همزمان با فتنه محمد حسن خان سالار در این شهر بود.
حسن‌خان سالار معروف به سالار پسر پنجم الله‌یارخان آصف‌الدوله و پسر بزرگ مریم خانم دختر پنجم فتحعلی‌شاه و پسردایی محمدشاه قاجار بوده است. وی در دورانی که استانداری خراسان را برعهده داشت دست به شورشی زد که ۵ سال به طول انجامید. این شورش یکی از مهمترین حوادث دوره سلطنت قاجاریه بود که در دوران صدراعظمی میرزاتقی‌خان امیرکبیر این شورش برچیده شد.

شاهزاده حمزه میرزا( پسر عباس میرزا و برادر محمد شاه)که به قصد سرکوبی سالار در چمن رادکان بسر میبرد از فعالیت بشرویه اگاه شد و دستور دستگیری او و فرستادنش به اردوی دولتی را داد.پس از بازداشت بشرویه محمد علی بارفروشی نیز مشهد را به همراه یارانش ترک کرد.
از سوی دیگر قره العین دختر حاج ملاصاح برغانی که قبلا به شیخیه گرویده بود و سپس بابی شده بود پس از مکاتبه با باب از او دستور گرفت که برای رهاییش تبلیغ کند.اما با کشته شدن عمو و پدر همسرش به دست بابیان دستگیر شد و به زندان افتاد.در این میان با واسطه گری میرزا حسینعلی نوری از زندان گریخت و همراه چند تن و نوری راهی خراسان شدند.بذشت نقطه عطف این دو روه یعنی محمد علی بار فروشی و نوری و قره العین بود.انها با هم متحد شدند و هدف اساسی انها رهاییدن باب بود.
این اجتماع با شرکت81 نفر که عموما بابیان قزوین و مازندران و خرسان بودند به مدت سه هفته ادامه داشت.
در این گردهمایی سران بابی القاب جدیدی یافتند.
  • میرزاحسینعلی نوری=بهاالله
  • قره العین= طاهره
  • محمد علی بارفروشی=قدوس
قره العین با نسخ شریعت اسلام باعث چند دستگی در بین پیروان باب گردید. او در حین سخنرانی نقاب ازچهره برداشتو ظهور شریعت جدید را اعلام کرد از اینرو عده ای از بابیان رنجیدند و بدشت را ترک کردند.عبد الخالق اصفهانی از پیروان باب به نشانه اعتراض گلوی خود را برید. محمدعلی بارفروشی نیز با میانجیگری نوری دست از اعتراض برداشت.بشرویه نیز با شنیدن این خبر اعلام کرد که اگر انجا میبود بدشتی ها را حد میزد!اهالی ابادی بدشت پس از شنیدن خبر اجتماع به انها حمله بردند و اموالشان را غارت کردند. به این ترتیب پراکنده شدند.
قدوس به بارفروش و نوری و قره العین به نور گریختند.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #38

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
دوستان عزیز کسی حرفی سخنی نداره از این قسمتها نمیخواین چیزی اضافه کنین؟خیلی تک محوری شده
 
  • لایک
امتیازات: PMW
ارسال‌ها
444
امتیاز
4,547
نام مرکز سمپاد
میرزا کوچک‌خان ۲
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
1401
دوستان عزیز کسی حرفی سخنی نداره از این قسمتها نمیخواین چیزی اضافه کنین؟خیلی تک محوری شده
آخه بحثی صورت نمی‌گیره
بنظرم به جای استفاده از منابع بی‌طرف نظر شخصی خودت رو بنویس تا بحث پیش بیاد
 
  • لایک
امتیازات: PMW
  • شروع کننده موضوع
  • #40

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
آخه بحثی صورت نمی‌گیره
بنظرم به جای استفاده از منابع بی‌طرف نظر شخصی خودت رو بنویس تا بحث پیش بیاد
با هدف شناخت میریم جلو نه نقد چرا که برای نقد باید بشناسیم در انتها نقد میکنیم
 
بالا