برچسب: نخبگان

نخبگانی که به تجویز استامینوفن کدئین مشغولند!

پانزدهمین جلسه کافه علم با حضور «دکتر شهرام یزدانی» به بحث در موضوع «مدیریت نخبگان» اختصاص داشت.
دکتر شهرام یزدانی را احتمالاً خیلی‌ها به خاطر آن بخش زندگینامه دانشمندان در برنامه صبحگاهی «مردم ایران سلام» می‌شناسند. اما دکتر یزدانی کافه علم ربطی به آن دکتر یزدانی و زندگینامه دانشمندان و اینها نداشت زیاد!:دی موضوع بحث پانزدهمین جلسه کافه علم «مدیریت نخبگان» بود و باید اعتراف کنم که اگر آن سه سال و اندی زبان خواندن در آی‌اِل‌آی نبود، احتمالاً حداقل 50 درصد حرفهای جلسه را نمی‌فهمیدم!;) البته بحث‌ها جالب بود. یعنی برای من که اصولاً اولین بار بود که با خیلی از اصطلاحات و مفاهیم و دلمشغولی‌های این آدم‌ها برخورد می‌کردم، پر از حرف و ایده و سوال جدید بود. اصلاً اگر بخواهم در کوتاه‌ترین عبارت ممکن(اسمایلی تب توییتر!) کافه علم پانزدهم را توصیف کنم، باید بگویم:« آشنایی با نوع جدیدی از تفکرات و دلمشغولی‌ها. آشنایی با بعد جدیدی از وجود آدم‌هایی که جزو اقلیت‌های جامعه‌اند.»

«دکتر ایمان ادیبی» جلسه را با معرفی «دکتر یزدانی» آغاز می‌کند:« سال 79،80 وقتی بحث تربیت استعدادهای درخشان خیلی داغ بود، آقای دکتر به همراه تیمی در دانشگاه شهیدبهشتی پروژه‌ای را به اسم «پروژه رسالت مدار تربیت  استعدادهای درخشان» شروع کردند و این اولین بار بود که یک نفر آمده بود گفته بود ما باید به طور ساختارمند به وظیفه تربیت استعدادهای درخشان در دانشگاه‌ها نگاه کنیم. اولین بار بود که کسی گفته بود به جای اینکه به استعدادهای درخشانمان بگوییم چون بچه‌های خوبی هستید، این پول را به عنوان جایزه به‌تان می‌دهیم، برنامه‌ای برایشان تهیه کنیم که بچه‌های بهتری شوند! آن زمان برنامه دانشگاه شهیدبهشتی تربیت مدیران سلامت بود و تربیت پژوهشگران که تبدیل شد به پرورش مدیران و سیاستگزاران پژوهش. امروز فرصت خوبیه چون فکر می‌کنم الان نزدیک یک دهه است که دکتر یزدانی در مباحث نظری و تئوری تربیت استعدادهای درخشان در دانشگاههای علوم پزشکی کار کرده‌اند و تجربه خوبی در مورد برنامه‌های اجرایی در این زمینه دارند و اگر ما بخواهیم به یک سری از برنامه‌ها به عنوان جزیره‌های کیفیت که قابل توسعه‌اند نگاه کنیم یکی از برنامه‌ها، این برنامه دانشگاه شهیدبهشتی است. آقای دکتر تخصص ارتوپدی دارند و الان زندگی حرفه‌ای‌شان بیشتر متوجه  فعالیتهایی در زمینه توسعه نظام سلامت است.»

دکتر یزدانی از دوران تحصیلش در مدرسه تیزهوشان، ایده‌ی اولیه‌ی تشکیل چنین مدارسی و دغدغه‌ی او و هم‌دوره‌ای‌هایش برای پیدا کردن جواب این سوال که «ما چه باید بکنیم؟» صحبت می‌کند و من تمام این صحبت‌ها را در راحت‌الحلقوم‌ترین شکل ممکن به شما خواننده گرامی عرضه کرده‌ام!

[چرا مدرسه تیزهوشان؟] سال 55 که دکتر برومند مدرسه تیزهوشان را پایه‌گذاری کرد، ایده‌ی اولیه‌اش این بود که استعدادهای درخشان تا سطح کالج در این مدارس درس بخوانند و بعد طبق قراردادی که امضا شده‌بود و ما بعد از انقلاب اسنادش را دیدیم، به دانشگاه برکلی بروند و در رشته‌هایی که مورد نیاز مملکت است، تحصیل کنند و به کشور برگردند. دقیقاً ایده مدینه فاضله افلاطونی! آن زمان ما خیلی انرژی داشتیم برایمان مهم نبود که از برکلی آمدیم حسن‌آباد! فکر می‌کردیم باید کارهای زیادی انجام بدهیم و البته قرار هم نیست که همه کارها را انجام بدهیم باید یک سری کار خاص انجام بدهیم. اعتقادمان این بود که سراغ هر کاری برویم، موفق می‌شویم ولی سوال این بود که دنیال چی برویم؟!»

(بیشتر…)

خودت بساز ، تو میتونی

نمی خواستم بنویسم اما اعصابم بهم ریخت ، باید مینوشتم تا شاید یکم آروم تر بشم.

یادم میاد خبرنگار 20:30 رفته بود توی یک هواپیما. تو هواپیما هم تعدادی ورزشکار بود هم تعدادی از دانشجوهای شریف. خبرنگار اول از ورزشکار پرسید اگر شما توی المپیک طلا بیارین چی بهتون میدن ؟ ورزشکاره جواب داد که به نسبت مدال پول میدن. فکر کنم گفت به طلا 100 میلیون و به نقره و برنز هم یکم کمتر. شاید 80 میلیون.
بعد روش رو برگردوند به طرف دانشجوی شریف. پرسید کسی که توی المپیاد مقام بیاره چی میدن ؟ گفت به طلا یک لپ تاپ میدن ، به نقره و برنز هم هیچی !

من هیچ وقت نمیشینم پشت تلوزیون مسابقه ورزشی رو تماشا کنم. به نظر شخص خودم احمقانست . آخه یعنی چی که بشینی پست تلویزیون بازی کردن دیگران رو نگاه کنی ؟ شما که نه تحلیل گری ، نه کارت اینه و نه چیزی به شما میرسه. دیگران بازی میکنند ، میبرن یا می بازن و این اون ها هستند که پاداش میگیرن یا تنبیه میشن. به هیچ وجه هیچ دخلی به ما نداره ! حالا اگر بگیم یکم حس میهن پرستی و این جور داشته باشیم فوقش میشینیم بازی های ملی رو نگاه می کنیم.

چند روزیه که بدجور به رادیو علاقه مند شدم. همیشه رادیو آوا رو باز میزارم. امروز گفتم یکم پیچش رو بچرخونم ببینم چی اون یکی کانال ها چی هست. فکر کنم رادیو فرهنگ بود. داشت در مورد تقدیر مجلس شورای اسلامی از هادی ساعی میگفت. در یک آن اعصابم به کل بهم ریخت. کاری به این که ازش تقدیر کردند ندارم. حرف من این هستش که چرا این همه که ملت و دولت و مجلس و کلا نظام به ورزش اهمیت میده کسی نیست به علم اهمیت بده ؟ آخه کدوم مهم تره ؟ یعنی اونایی که میرن المپیاد جهانی کاری نکردن ؟ توی دنیا چند نفر میتونه طلای المپیاد جهانی بگیره ؟ کدومش مهم تره ؟ ما الان به کدومش نیاز داریم ؟ آخه ورزش کدوم درد این مملکت رو دوا میکنه ؟ به خدا زباله های هسته ای رو اون جور دفن نمی کنن که دارن استعدادهای مارو دفن می کنن. کدام سیاست و منطق و فکر میگه که چون تو مخت کار میکنه باید بیشتر پول بدی ؟ در عجبم. در عجبم از این مملکت.

یکی اعتراض کرد که چرا به مدال آوران علمی هم این قدر بها داده نمیشه و همش ورزشه ؟
از اون ور علی مطهری گفت که به خاطر این که توی دید عمومی مملکت و مردم به ورزش بهای بیشتری داده میشه.
بعدش حداد عادل گفت که ما در مجلس هفتم یک بار از نخبگان علمی تقدر کردیم.

واقعا زحمت کشیدین. توی 4 سال یک بار زحمت کشیده اند از نخبگان علمی تقدیر کردند.

خاک بر سر این دید عمومی مملکت بکنم که این قدر چشماش کوره. حالا این همه به ورزش اهمیت داده می شه تو ورزش شدیم این ؛ اگر اهمیت داده نمیشد چی میشد ؟

تو این ممکلت هرکسی به جایی رسیده خودش رسیده. بازم ایول به این همه المپیادی های خودمون. خداییش دمشون گرم. ترکوندند.

بس است …