دلم انگاری گرفته قد بغض یا کریما
عصر جمعه توی ایوون میشینم مثل قدیما
تو دلم میگم آقاجون تو مرادی من مریدم
من به اندازه وسعم طعم عشقتو چشیدم
کاشکی از قطره اشکت کمی آبرو بگیرم
یعنی تو چشمه چشمات با نگات وضو بگیرم
برای لحظه دیدار از قدیما نقشه داشتم
یه دونه هدیه ناچیز واسه توکنار گذاشتم
یادمه یکی بهم گفت هرکی تنهاست توی دنیا
یه دونه نامه خوش خط بنویسه واسه آقا
کاغذ نامه رو بعدش توی رودخونه بریزه
بنویسه واسه مولاش خاطرت خیلی عزیزه
خاطرت خیلی عزیزه…

حستون چیه؟…