ماه: دسامبر 2009

کجاست اون سمپادی که ما می شناختیم؟!

سلام به دوستان سمپادی…

کسری هستم. دانش آموز سال دوم دبیرستان. دبیرستان علامه حلی اراک.

راستشو بخواید خیلی وقته اینجا سر نزده بودم… امروز که اومدم چشمم به مطلبی با عنوان «اژه ای رفته بود، اعتمادی رفت، حیدری آمد!» افتاد.

رفتم تو قسمت دیدگاه ها و اونجا دیدم بعضی از شماها هم به وضع فعلی سمپاد اعتراض دارید (!) راستشو بخواید منم خیلی دلم پره! دلیلاش خیلی زیاده! پارسال مدیری داشتیم که خیلی خوب داشت نتیجه می گرفت. پارسال ما بهترین نتایج کنکور تو تاریخ مدرسمون رو گرفتیم. ولی تا مدیر قبلی اومد کارا رو سرو سامان بده امسال دیدیم مدیر عوض شده! اگه یه مدیر بهتره اومده خوشحال می شدیم! ولی با کمال تعجب دیدیم که مدیری که امسال اومده پارسال مدیر یکی از دبیرستان های عادی شهر بوده (دبیرستان امام علی!) اونایی که احیاناً اراکی هستن می دونن این دبیرستان یعنی چی! افتخار دبیرستان امام علی پارسال رتبه ی 2500 کنکور سراسری رشته ریاضی بود!!! به نظر شما این توهین به سمپاد نیست؟!

مشکلات ما که یکی دوتا نیس! اگه بود که می تونستیم باهاش بسازیم!!!

خیلی از دبیرا رو هم عوض کردن! دبیرایی که اصلا با سمپاد آشنا نیستن! با کمک بچه ها آمار چند تاشونو در اووردیم!:

ا.ر: دبیر عربی، تا پارسال تو یکی از دبیرستان های روستایی در توابع شهرستان شازند تدریس می کرده! امسال ما هیچی از عربی نفهمیدیم به خدا!

ع.ا: دبیر زبان انگلیسی، سابقه تدریس تو دبیرستان خودمون رو داره ولی چیزی که نداره حافظه هستش! یادمه تا حالا 29 بار قاعده ی ماضی نقلی رو درس داده دیروز هم گفتش! جالب اینه که قبل از شروع تدریس میگه مطلبی که امروز می خوام بگم رو هیشکی تو مدرسه نمی دونه!!!

بعضی ها هم مثل یکی از دبیر فیزیک ها فک می کنن اومدن دانشگاه هاروارد دارن درس می دن! کتاب دانشگاهی درس می دن!!!

و خیلی های دیگه!

این رفت و آمد ها عادی نیست! به نظر من سمپاد رو دارن به سمت سیاسی شدن می برند! می دونید چرا این حرف رو میزنم؟! چون اونایی که امسال از مدرسه ما اخراج شدن (مثل مدیرمون) تو جربان انتخابات طرفدار یه کاندیدای خاص بودن و این رو من مطمئنم! نمی دونم چه کسانی هستن ولی من می گم نباید بزاریم سمپاد نابود بشه!

شاید الان بهم بخندید بگید این پسره کلا بالا خونه رو داده اجاره ولی من رو شما به عنوان دوستای سمپادی خودم حساب باز کردم… گفتم پیش شما دردو دل کنم شاید این مشکل مشترکمون باشه!

پ.ن: لطفا نظراتتون رو بگید و اگه با من موافقید پیشنهاد بدید که باید چی کار کنیم! اگر هم فکر می کنید خل شدم بهم بگید (!)

پ.ن2: اگه اینجا کسی از اراک هست لطفا به من خبر بدید!!!

تقویم ها را وارسی کردند…

تقویم ها را وارسی کردند:افسون مدار ِ دور ِ گردون است

افسون ِچشم ساحرانی که دستشان در دست قارون است

ردی که بر جا بود از خورشید در های و هوی سایه ها گم شد

تنها همین مانده ست : رازی که در سینه ی فانوس مدفون است

مردی نمی بینیم در میدان چندان که میگردیم و میگردیم

آواز پای مرد؟ افسانه ست,این شور از خلخال خاتون است

بشنو:هنوز آواز پایی نیست در گوش ِ بیهوش ِ خیابان ها

در شهر بوی مرگ یچیده ست,این گرگ وحشی تشنه ی خون است

ای سینه زن ها ! از چه می گویید؟ این نینوا دشت ِ شهادت نیست

ای آهوان خسته ! بگریزید, نام رضا نیرنگ مآمون است

آن دورها گفتی سواری بود, اما همین گرد و غباری بود

آری, ببین دستان موسی باز در جستجوی دست هارون است

تقویم ها را وارسی کردند, امروز هم روز ابا ذر نیست

اینک تو و فردای دبروزت :آینده ی تلخی که اکنون است

شعر از :امید مهدی نژاد

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی …

یاهو

السلام علیک یا ابا عبدالله

زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست ، گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست ، ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست …

همه چیز از خدا شروع میشه و به خدا برمیگرده … رفت و امد ادما.زندگیشون . مشکلاتشون . خوشی بدی … این وسط هیچ چیز دست ما ادما نیست و در عین حال دست خودمونه که هنوز درک نکردیم و فکر نمیکنم بتونم درکش بکنم … مصداقش سوالیه که از هر کی میپرسم عاجز از پاسخ دادنه که اون هم نقص ادما رو میرسونه …

اجازه ؟ یه سوال داشتم : چرا خدا میگه ما رو افریده تا مورد ازمایش قرارمون بده در حالیکه میدونه قراره چه اتفاقی برامون بیفته ؟ این چه ازمایشیه که اخرش معلومه ؟ سکوت و سکوت و سکوت … جز یه نفر . معلم دینیم که اونم جوابی جز اینکه ایشا.. در درسای اخر میفهمی نداشت  ولی من شک دارم …

رفتن ما ادما از جایی که دوستش داریم گاهی لازمه … گاهی پاک کردن  لازمه ش میشه … برای شروع دوباره البته با روشی دیگه . برای اینکه یاد بگیریم همه ی کارهامونو با خدا شروع کنیم بهتر به پایان میرسه و شاید هیچ وقت به پایان نرسه …برای اینکه شاید باید دلیل قوی تری برای حضور پیدا کنیم و سختی رفت و امد رو درک کنیم و …

شروع دوباره سخته ولی غیر ممکن نیست … 

گفت : ((باید حد زند هشیار مردم مست را ))

                                                                گفت : (( هشیاری بیار ، این جا کسی هشیار نیست ))

پ.ن : در این سرای بی کسی کسی به فکر ما نیست … ملالی نیست … خوش امدم …

 

آدم ها…

دکتر شريعتي انسان ها را به چهار گروه زير دسته بندي کرده است

دسته اول
آناني که وقتي هستند هستند، وقتي که نيستند هم نيستند
عمده آدم‌ها حضورشان مبتني به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسماني آن‌هاست که قابل فهم مي‌شوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمي دارند.

دسته دوم
آناني که وقتي هستند نيستند، وقتي که نيستند هم نيستند
مردگاني متحرک در جهان. خود فروختگاني که هويت شان را به ازاي چيزي فاني واگذاشته‌اند. بي‌شخصيت‌اند و بي‌اعتبار. هرگز به چشم نمي‌آيند. مرده و زنده‌شان يکي است.

دسته سوم
آناني که وقتي هستند هستند، وقتي که نيستند هم هستند
آدم‌هاي معتبر و با شخصيت. کساني که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را مي‌گذارند. کساني که همواره به خاطر ما مي‌مانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم.

دسته چهارم
آناني که وقتي هستند نيستند ، وقتي که نيستند هستند
شگفت‌انگيزترين آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمي‌توانيم حضورشان را دريابيم، اما وقتي که از پيش ما مي‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک مي‌کنيم. باز مي‌شناسيم. مي‌فهميم که آنان چه بودند. چه مي‌گفتند و چه مي‌خواستند. ما هميشه عاشق اين آدم‌ها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتي در برابرشان قرار مي‌گيريم قفل بر زبانمان مي‌زنند. اختيار از ما سلب مي‌شود. سکوت مي‌کنيم و غرقه در حضور آنان مست مي‌شويم و درست در زماني که مي‌روند يادمان مي‌آيد که چه حرف‌ها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اين‌ها در زندگي هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

و ديدم که تمدن يعني دشنام ،يعني کينه ، يعني نفرت ، يعني آثار ستم هزاران سال برگرده و کشتهِ اجداد من – معلم شهيد دکتر علي شريعتي
دوست داريد جزو کدام دسته باشيد؟
الآن جزو کدام دسته هستيد؟
لطفا” نظر بدهيد.

ما و امام حسین(ع)

بهتره که از اصل مطلب شروع کنم. فکر ميکنم همه ما خيلي خوب ميدونيم که،امام حسين(ع)هدفش از قيام کردن چي بود وبراي چي حاضر شد بهترين و عزيزترين ياران و خانوادش رو از دست بده. هممون خوب ميدونيم که او يکي از اهدافش ،زنده نگه داشتن اسلام و حفظ ارزش هاي اون بوده؛وخيلي بهتر ميدونيم که الان و در جامعه ي امروز همه ي اون ارزش ها دارن رنگ ميبازن و دارن فراموش ميشن.

عاشورا و اتفاقاتش همه و همه براي ما و براي زندگي حال و آيندمون پيام هاي زيادي داره. در جامعه ي امروز هرکسي که اين مطلب رو ميدونه موظف به انجام کارهاي زيادي هست.از جمله اينکه پيام هاي عاشورا و امام حسين(ع)رو بشناسه و به ديگران هم انتقال بده؛و اجازه نده که اين سنت هاوارزش ها فراموش بشن. اگه کتاب ما و اقبال دکتر علي شريعتي رو خونده باشيد،يه جايي از کتاب به اين جملات بر ميخوريد. «اگر فردي بتواند خود را از سيل برهاند و از سقوط دسته جمعي در ببرد،ولو هم موفق ميشود و واقعا هم خود را در برده باشد و نه دامن تر کرده باشد و نه لغزيده شده باشد،باز بزرگترين خيانت را مرتکب شده است.براي اينکه بزرگترين رسالت او پرداختن به اصلاح ديگران و جامعه اش بوده است و نکرده است.به قيمت خيانت به ديگران نميتوان به خود خدمت کرد.»

فکر ميکنم شناختن اتفاقات و اصل عاشورا وظيفه ي اول ما،و وظيفه ي بعدي ما هم اينه که تلاش کنيم تا اجازه ندهيم مجالس ايام محرم اينطور که امروز برگزار ميشه،برگزار بشه.در واقع بهتره تلاش و حرکتي انجام بديم؛وکاري کنيم که مردم و خودمون اصل عاشورا رو بشناسيم.هميشه يه سوال ته ذهن من بوده و اون اين بوده که همه چيز رو داريم از اصل فراموش ميکنيم؟به قول يکي از معلم هامون اگه روز عاشورا از يکي بپرسي امام حسين کي بود و براي چي قيام کرد؟ميگه:ولش کن،قيمه ميدن. آخر همه ي اين حرفها ميگم: امام حسين(ع) و يارانش به خاطر دفاع از اسلام و ارزش هاي اون قيام کردن. “امروز نوبت قيام ماست.”

اژه ای رفته بود، اعتمادی رفت، حیدری آمد!

این یک خبر خوش است، برای کسانی که از این جو انتقاد مطلق و نامیدی سمپادیا خسته شده اند.

صبح دیروز مراسم تودیع دکتر اعتمادی و معارفه آقای حیدری برگزار شد. آقای حیدری معاون وزیر آموزش و پرورش بوده است. این یک خبر خوش است، چرا که این وزیر می داند چه می کند، او “معلم” بوده است، نه “سیاست مدار“. ضمن آرزوی موفقیت برای دکتر اعتمادی در عرصه های دیگر زندگی، به عنوان یکی از اعضای کوچک سمپادیا از آقای حیدری می خواهم تمام تلاش خود را برای خروج سمپاد از این ظلمت و انزوا مبذول نمایند.

اما! در دوران ناپایدار دکتر اعتمادی، سنگ هایی به ته چاه انداخته شد، از جمله:

  1. دانش آموزان طلایه دار “دین مدار”
  2. مدارس قارچ گونه طلایه داران
  3. دو دبستان سمپاد
  4. دو دبیرستان جامع سمپاد شامل رشته انسانی
  5. یک هنرستان سمپاد

اگر شما جای رئیس سمپاد بودید، با این مسائل چه برخوردی می کردید.

برای هر مورد راهکار ارائه دهید، مسئولان سمپاد این وبلاگ را می خوانند.

پ ن:
به دلایل شخصی برای مدتی نامعلوم دیگر در سمپادیا نخواهم بود.