دسته: زندگی

دانش آموخته های سمپادی برای ارتقا اقتصادی خود چی می کنن؟

سلام دوستان سمپادی
با اینکه بیش از 15 سال از فارغ التحصیلی من گذشته ولی هنوز کلمه سمپادی یه حس عجیبی در من به وجود می آره.
و اما بحث…
قابل انکار نیست که دانش آموختگان سمپاد به صورت نسبی از پویایی فکر بیشتری برخوردارند و قطعا همشون هم تحصیلات خوبی کردند و اگر دکتر هم نشده باشند مهندس و وکیل شدند اما آنچه باز هم قابل انکار نیست حداقل در دوستان دور و بر اینه که کمتر کسی از وضعیت اقتصادی خودش راضیه حداقل در مقایسه با دیگران غیر سمپادی از پیشرفت های اقتصادی و مالی کمتری برخوردار بودند.
بگذارید یک طبقه بندی از فارغ التحصیلان انجام بدم:
1- فارغ التحصیلان مهاجر:
کسانی که در رشته های خوب و یا خاص دانشگاهی پذیرفته شدند و برای ادامه تحصیل به خارج رفتند و خیلی ها هنوز هم ادامه تحصیل می دند و از کمک هزینه دانشگاه زندگی سر می کنند یا هنوز شغل های مناسبی پیدا نکردند و به امید آینده و پیشرفت های شغلی هستند که احتمالش هم کم نیست ولی حسابشون با دوستان در وطن مانده جداست.
2- پزشک ها:
همه می دونند که پزشک شدن خیلی سخت و متخصص شدن سخت تر و سری از سرها درآوردن در میان پزشکان به مراتب سخت تر و سخت تر هم هست. تعداد پزشکان امروز کم نیست و با توجه به پروسه حداقل10 تا 15 ساله پزشک متخصص شدن این تعداد بیشتر و بیشتر هم خواهد شد. با این همه دانشگاه رنگ و وارنگ و پولی هم که … از سمپادی ها آنهایی که من سراغ دارم با کار مداوم و نفس گیر در سن 35 سالگی زن و شوهر پزشک باهم در شهرهای کمتر توسعه یافته در حد 4-5 ملیون در بعضی ماه ها درآمدشونه در شهرهای توسعه یافته که  تعداد پزشک بیشتر و هزینه ها هم بیشتره. اوضاع زیاد راضی کننده نیست برای این همه تلاش و این همه سال زحمت!!
3- مهندس ها و وکلا:
تعدادی از دوستان به دنبال رشته های پرسود تر رفتند مثل مهندسی عمران یا حداقل فکر می کردند که پرسود تره و از اونجاییکه تخصص سمپادی ها در آزمون دادنه تمام مدارک و مجوزهای لازم هم گرفتند ولی هنوز به سختی درآمد در حد 1.5 تا 2 میلیون در ماه دارند و البته متاسفانه متاسفانه خیلی ها هم با کسب فوق لیسانس و کلی مدرک دیگه بی کارند … بله ! بی کارند… تعدادی به عضویت هیات علمی فروشگاه های مدرک در اومدند که باز هم خوش بینانه کارمندند… بعضی هم که رسما کارمندند و کارمندی هم که مشخصه!!!!
4- دیگر رشته ها :
از سمپادی ها در رشته های دیگر هم داریم که وقتی دکتر و مهندسش اون باشه بقیه دیگه گفتن نداره!!!
5-  بچه پولدارها ، پدر زن پولدارها:
خوب تعدادی از دوستان که البته تعدادشون کم هم نیست در این دسته قرار می گیرند که حسابشون جداست و ان شاء ا… موفق باشند و دست دیگر دوستان رو  هم بگیرند.

تعریف شرایط اقتصادی مناسب برای هر کس متفاوته ولی من فکر می کنم  هر یک فارغ التحصیل سمپاد 30 تا 40 ساله در شرایط امروز اقتصاد ایران باید درآمدی در حدود 5 میلیون ماهیانه داشته باشه تا در رده متوسط جامعه قرار بگیره و نیازهای اولیه خودشون رو برطرف کنند… در آمدی که یک بازاری با فعالیت و سرمایه کم به راحتی در می آره…
حالا سوال اینجاست این گروه از ایرانیان خلاق با فکری پویا چه برنامه ای برای بهبود و ارتقا شرایط اقتصادی خودش به ذهنشون می رسه و آیا در این زمینه فکر می کنند یا لا جرم راه های دیگران را طی می کنند؟
از دوستان دانش آموخته که سری به وب می زنند دعوت می کنیم در این بحث شرکت کنند شاید محصل ها هم برای آیندشون دورنمایی پیدا کنند.

(متن از تاپیکی در فروم.)

یک خاطره…

زمستان بود وهوا بس نا جوانمردانه سرد و طبق معمول در سالن مدرسه هم بسته.
توی یکی ازین روزها که از قضا مدیر هم توی مدرسه نبود، بچّه ها یه پاک کن انداخته بودن توی بخاری کلاس ؛پاک کن بیچاره توی بخاری وا رفته و سوخته بود . پاک کن رو هم که می دونید اگه بسوزه چه بویی داره؟! خلاصه بوی پاک کن سوخته مثل سونامی تمام مدرسه رو برداشته بود داشت می برد. ما هم از تو کلاس در رفته بودیم توی حیاط مدرسه. توی همین گیر ودار آقای معاون دنبال این بو رو می گیره و می آد و می رسه به کلاس ما. بچّه ها رو جمع می کنه تو کلاس و در و پنجره ها رو هم می بنده و بخاری رو تا آخر زیاد می کنه و عجیب تر از همه این که خودش هم توی کلاس می مونه تا کسی فرار نکنه! هر چی میگفتیم آقا سرمون گرفته؛داره حالمون بد میشه. می گفت:این که چیزی نیست.(یعنی مگه خودتون نمی بینید من هم همین جا وایستادم؟!!!) جاتون خالی تا حد سردرد تو کلاس موندیم تا این که یکی از بچّه ها حالش به هم می خوره و میره بیرون و آقای معاون هم کوتاه می آد و می گذاره که ما هم برویم بیرون…

10درس طلایی از انیشتین

در این مطلب به 10 نکته طلایی از درسهای زندگی آلبرت انیشتین این دانشمند بنام خواهیم پرداخت.امیداست با تفکر و تامل در این نکات طلایی و به کار بستن آنها در زندگی روزمره راههای زندگی متعالی را بیاموزیم.

1. کنجکاوی را دنبال کنید
“من هیچ استعداد خاصی ندارم. فقط عاشق کنجکاوی هستم” چگونه کنجکاوی خودتان را تحریک می کنید؟ من کنجکاو هستم، مثلا برای پیدا کردن علت اینکه چگونه یک شخص موفق است و شخص دیگری شکست می خورد. به همین دلیل است که من سال ها وقت صرف مطالعه موفقیت کرده ام. شما بیشتر در چه مورد کنجکاو هستید؟ پیگیری کنجکاوی شما رازی است برای رسیدن به موفقیت.
2. پشتکار گرانبها است
“من هوش خوبی ندارم، فقط روی مشکلات زمان زیادی می گذارم” تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند. پس مانند تمبر پستی باشید و مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید. با پشتکار می توانید بهتر به مقصد برسید.
3. تمرکز بر حال
پدرم به من می گفت نمی توانی در یک زمان بر ۲ اسب سوار شوی. من دوست داشتم بگویم تو می توانی هر چیزی را انجام بدهی اما نه همه چیز. یاد بگیرید که در حال باشید و تمام حواستان را بدهید به کاری که در حال حاضر انجام می دهید. انرژی متمرکز، توان افراد است، و این تفاوت پیروزی و شکست است.
4. تخیل قدرتمند است
“تخیل همه چیز است. می تواند باعث جذاب شدن زندگی شود. تخیــل به مراتب از دانش مهم تر است” آیا شما از تخیلات روزانه استفاده می کنید؟ تخیل پیش‌درآمد تمام داشته‌های شما در آینده است. نشانه واقعی هوش دانش نیست، تخیل است. آیا شما هر روز ماهیچه های تخیل تان را تمرین می دهید؟ اجازه ندهید چیزهای قدرتمندی مثل تخیل به حالت سکون دربیایند.

5. اشتباه کردن
“کسی که هیچ وقت اشتباه نمی کند هیچ وقت هم چیز جدید یاد نمی گیرد” هرگز از اشتباه کردن نترسید چون اشتباه شکست نیست. اشتباهات شما را بهتر، زیرک تر و سریع تر می کنند، اگر شما از آنها استفاده مناسب کنید. قدرتی که منجر به اشتباه می شود را کشف کنید. من این را قبل گفته ام، و اکنون هم می گویم، اگر می خواهید به موفقیت برسید اشتباهاتی که مرتکب می شوید را ۳ برابر کنید.

6. زندگی در لحظه
“من هیچ موقع در مورد آینده فکر نمی کنم، خودش بزودی خواهد آمد” تنها راه درست آینده شما این است که در همین لحظه باشید. شما زمان حال را با دیروز یا فردا نمی توانید عوض کنید. بنابراین این از اهمیت فوق العاده برخوردار است که شما تمام تلاش خود را به زمان جاری اختصاص دهید. این تنها زمانی است که اهمیت دارد، این تنها زمانی است که وجود دارد.

7. خلق ارزش
“سعی نکنید موفق شوید، بلکه سعی کنید با ارزش شوید” وقت خود را به تلاش برای موفق شدن هدر ندهید بلکه وقت خود را صرف ایجاد ارزش کنید. اگر شما با ارزش باشید، موفقیت را جذب می کنید. استعدادها و موهبت هایی که دارید را کشف کنید. بیاموزید چگونه آن استعدادها و موهبت های الهی را در راهی استفاده کنید که برای دیگران مفید باشد. تلاش کنید تا با ارزش شوید و موفقیت شما را تعقیب خواهد کرد.

8. انتظار نتایج متفاوت نداشته باشید
“دیوانگی یعنی انجام کاری دوباره و دوباره و انتظار نتایج متفاوت داشتن” شما نمی توانید کاری را هر روز انجام دهید و انتظار نتایج متفاوت داشته باشید، به عبارت دیگر، نمی توانید همیشه کار یکسانی (کارهای روزمره) را انجام دهید و انتظار داشته باشید متفاوت به نظر برسید. برای اینکه زندگی تان تغییر کند، باید خودتان را تا سر حد تغییر افکار و اعمالتان متفاوت کنید، که متعاقبا زندگی تان تغییر خواهد کرد.

9. دانش از تجربه می آید
“اطلاعات به معنای دانش نیست. تنها منبع دانش تجربه است” دانش از تجربه می آید. شما می توانید درباره انجام یک کار بحث کنید، اما این بحث فقط دانش فلسفی از این کار به شما می دهد. شما باید این کار را تجربه کنید تا از آن آگاهی پیدا کنید. تکلیف چیست؟ دنبال کسب تجربه باشید! وقت خودتان را صرف یاد گرفتن اطلاعات اضافی نکنید. دست بکار شوید و دنبال کسب تجربه باشید.

10. اول قوانین را یاد بگیرید بعد بهتر بازی کنید
“اگر شما قوانین بازی را یاد بگیرید از هر کس دیگر بهتر بازی خواهید کرد” دو گام هست که شما باید انجام بدهید: اولین گام اینکه شما باید قوانین بازی که می کنید را یاد بگیرید، این یک امر حیاتی است. گام دوم هم اینکه شما باید بازی را از هر فرد دیگری بهتر انجام بدهید. اگر شما بتوانید این دو گام را حساب شده انجام دهید موفقیت از آن شماست .

چقدر خنده داره…

چقدر خنده داره که نیم ساعت عبادت به درگاه

خدا دیر و طاقت فرساست ولی 90دقیقه بازی یک تیم

فوتبال مثل برق و باد میگذره.

چقدر خنده داره که 20هزار تومان کمک در راه خدا

مبلغ هنگفتیه اما وقتی با همون مقدار به خرید میریم

کم به چشم میاد .

چقدر خنده داره که نیم ساعت عبادت در مسجد طولانی

به نظر میاد اما دوساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره.

چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون

به وقت اضافه میکشه لذت میبریم و از هیجان

تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی مراسم

دعا و خطابه ونیایش طولانی تر از حدش می شه

شکایت میکنیم و آزرده خاطر میشیم.

چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلوی

یک کنسرت یا مسا بقه رو رزرو کنیم اما به

آخرین صف نماز جماعت تمایل بیشتری داریم .

چقدر خنده داره که همه مردم بدون این که به

چیزی اعتقاد پیدا کنن و یا کاری درراه رضای

خدا انجام بدن میخوان به بهشت برن .

چقدر خنده داره که وقتی جوکی از طریق پیامک یا ایمیل

به دیگران ارسال میکنیم به سرعت آتشی که در جنگل

انداخته شود همه جا را فرا میگیرد اما وقتی سخن و

پیام الهی رو میشنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن

اون فکر میکنیم .

این طور نیست ؟

دارید می خندید؟

دارید فکر می کنید؟

این حرفها رو به گوش بقیه برسونید و از خدا

سپاسگذار باشید که او خدای اعلا و دوست داشتنی است.

که با همه ناشیگری بنده هاش بازم مارو رها نکرده.

پس یک یا علی بگوئیم وبرای او پاشیم تا در آن دنیا

شرمنده نباشیم .

آیا این خنده دار نیست که وقتی می خواید این حرفا

رو به بقیه بزنید خیلی ها رو از لیست خودتون

پاک می کنید به خاطر اینکه……

ماهیمون هی میخواست ی چیزی بهم بگه،تا دهنشو وا میکرد آب میرفت تو دهنش،نمیتونست بگه.دست کردم تک آکواریوم درش آوردم.شروع کرد از خوشحالی بالا و پایین پریدن.دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو.اینقده بالا و پایین پرید تا خسته شد خوابید.دیدم بهترین موقعه تا خوابه،دوباره بندازمش تو آب.ولی الان چند ساعته بیدار نشده؛یعنی بیدار شده،دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب.\…

بگزار دوربین های کنترل سرعت همت نفسی بکشند

یک : گاهی انجام یک کار غیرقانونی ، بازخورد های جالبی رو توی مردم ایجاد می کنه و تعمیم این اتفاقات در اندازه های کلان ، بخوبی صحت وسقم تمام اتفاقاتی که در این به اصطلاح کشور می افتد ؛ نشان می دهد.

سه : فکر کنید مدیر/مسئول/ رهبر/نماینده و … ای ، کاری خلاف قانون و اخلاق ( چون گاهن در این به اصطلاح کشور قانون نماینده ی خوبی برای اخلاق نیست )  انجام دهد و پیدا بشود کسی ( ما فرای وجود ) که بخواهد با او برخورد کند. حالا تصور کنید ما  ، یعنی مردم ، شروع می کنیم به گفتن جملاتی از قبیل : ” ولش کن ، گناه داره ” ” حالا یه کاری کرده ، دیگه نمی کنه ” ” ننویس بی مروت ” ” بزار زندگیشو بکنه ” “بزار خرج زن و بچشو در بیاره ” ! مامور تنبیه شیشه ی تکرار نکردن این غلط را سر می کشد و مدیر/مسئول /رهبر/نماینده ی خاطی ، شیرینی تکرار خطا .

دو : فکر کنید من با موبایل دارم صحبت می کنم و همزمان ؛ در خیابان رانندگی می کنم . کار معمولی که هرروزه خیلی از ما خلاف قانون انجام می دیم . ما نه مسئولیم ؛ نه مدیر ، نه رهبر و نه نماینده . اما رفتار ما و رفتار مردم با ما نمایانگر اتفاقات کلان یک جامعه ی مدنی است . سر میرداماد پلیسی جلوی من رو میگیره و شما ، یعنی مردم ، شروع می کنید به گفتن جملاتی از قبیل : ” ولش کن ، گناه داره ” ” حالا یه کاری کرده ، دیگه نمی کنه ” ” ننویس بی مروت ” ” بزار زندگیشو بکنه ” “بزار خرج زن و بچشو در بیاره ” ! و همینطور رد می شید . مامور نگاهی به خیابان و شما ومن می کنه. 30 تومن برای من جریمه می نویسه ، با لبخند. و از من می خواد دیگه قانون شکنی نکنم.  به قانون اجازه ی اجرا شدن بدیم ، تو زندگی شخصیمون. تا بزودی جوانه های اجرا شدنش رو در جامعه امون ببینیم.

چهار : تعطیلات عید ، هیچ مسافرت و ایرانگردی ای ، لذت بالاتری از تهران گردی نداشت. بگزارید دوربین های کنترل سرعت همت برای یک بار در عمرشان جریمه کنند.