نویسنده: Navid

پنجشنبه ها !!!

سلام…

..
.
از وقتي كه آسمان بود… هستيم!
تا وقتي كه زمين هست … خواهيم بود!
ولي گل ها هميشه نيستند …
درخت ها هميشه سبز نمي مانند
سنگ ها هميشه انقدر ساكت نخواهند بود
و آينه ها هميشه راستگو نخواهند ماند

هستيم تا بدانيم چيزهايي كه نمي دانيم .. هستيم تا تجربه كنيم چيزهايي كه اعتماد ، كافي شان نيست!

مي مانيم تا ياد بگيريم چيزهايي كه آنقدر قشنگ باشند كه بتوانيم به ديگران ياد دهيم!

و خواهيم بود تا زندگي كنيم چيزهايي را كه مرده است!!!

و تو مي داني كه آسمان آنقدر آبي نخواهد ماند كه هميشه براي ياد دادن رنگ آبي بتوان آن را مثال زد…

چیدنی ها کم نیست
من و تو کم چیدیم
وقت گل دادن عشق روی دار قالی
بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم

پنجشنبه ها!!!

سلام…
به لبخند ها كه نگاه كني دو حالت دارد: يا مي خندي؛ يا نگاهت را به سمت چشم ها مي بري…
به چشم ها كه نگاه كني هزار حالت دارد و هر كدامشان به اندازه ي يه هزارتو اسرار آميز!!!
چشم ها را كه مي بيني يا زل مي زني به چشم ها و يا ……. ديگر به چيزي نگاه نمي كني! اين بار حرف مي زني!!!
و اين جاست كه لشكر پياده ات رو با زبون به سمت پناهگاه گوش هاي طرف مقابل مي بري!!!
و دقيقا اشتباه آدمي همين جاست!!! تو با پياده هايت به گوش ها مي روي!!! در حالي كه گوش ها نمي جنگند!!! يا براي پياده هايت خندق كنده اند… يا غنيمتي نصيبت نمي شود …
……………………………

صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت خون می روید
صدا کن مرا..

س – – م

سلام

همه به همان چيزي مي نگريم كه او مي نگرد … فقط شيوه ي ديدن فرق مي كند…  بعضي ها مي گويند بايد با چشم سر  ديد تا باور كرد…!

بعضي ها مي گويند بايد با چشم دل ديد و حس كرد…!!!

به راستي همين دو چشم را داريم؟ چشم سر و چشم دل؟ من مي گويم نه! ! !

فكر مي كنم ميليون ها چشم داريم كه هر لحظه كه بخواهيم از ديد هر كدامشان نگاهي مي اندازيم! هنر اين است كه بتوانيم در هر لحظه مناسب ترين چشم رو انتخاب كنيم….

بعضي ها هم مي گن چگونه ديدن مهمه! نه اين كه با چه چشمي ديدن!

فكر كنم اين دسته ي آخر بيشتر شبيه شازده كوچولو باشند…!!!

 

(نويد)

ما !!!

سلام!

مدت هاست كه حرف از فاصله هاست!!!!

حرف از چيزايي كه نگفتيم…… نگفتين! نشنيدين! …… و نشنيديم!!!

مدت هاست كه حرف از دنياست!!!

دنيايي كه بهمون چيزي نداد … چيزي ازش نگرفتيم……

.چيزي ازمون نخواست!!! ….. چيزي ازش نخواستيم!!!

(نمي خواد فكر كنين!!! واقعاً نخواستيم)

بعضي ها ميگن : دنيا همين 4 حرفه و بس!!!

بعضي ها ميگن: دنيا يعني پَست!!!

بعضي ها هم ميگن: دلمون تو اين دنيا شكست!!!

 

امروز مي خوام بگم:

 

سلام!

امروز حرف از نزديكي هاست!

نزديكي هايي كه ديديم … نزديكي هايي كه نديديم! …

 نزديكي هايي كه حس كرديم!!! و نزديكي هايي كه حسمون نكردن !!!

امروز هم حرف از دنياست!!!  اما دنياي ما پر از رؤياست!

رؤياهايي كه ديديم!… يا  نديديم!!!

امروز دنيا پر از ستاره هاست! ستاره هايي كه نديديم.

پر از فرشته هاست! كه صداشون رو نشنيديم.  

و امروز… دنيا…. پر از ماست!!!

 

———–

خوشحالم كه برگشتم!!!

(نويد)

چند تا ستاره….؟

يه بار تو آسمون فقط هشت  تا ستاره ديدم …… خيلي تعجب كردم .

 آخه مگه ميشه تو آسمون به اين بزرگي فقط 8 تا ستاره باشه؟

 دور و برم پر بود از آدم …….. ولي اون ستاره ها چي؟ كي رو داشتن؟

ولي يه چيزي رو خوب فهميدم … “اون هشت تا ستاره صاف و ساده كنار هم مي خنديدن”

 ولي آدماي دور و بر من ….؟

شايد به زور 8 نفر رو بتوني پيدا كني كه صاف و ساده باشن باهات.

 

چشمام رو بستم و دوته دونه شمردم … يه 12-13 نفري رو تونستم مجسم كنم…

واقعا بيشتر نشد …

يه يك ساعتي گذشت و من چشمام سنگين شده بود …… صداي آدم هاي دور و برم هم

تقريبا قطع شده بود …… خواب بودن … چشمام رو باز كردم …

واااااي……..ستاره ها مهموني گرفته بودن … اصلا نمي شد شمردشون !!!

و چه قدر قشنگه اگه وقتي يكي مي خوابه به جاش يه ستاره بيدار بشه !

و اينجوري من يكي كه ستاره ام رو نمي بينم …. ولي هميشه دلم به اين گرمه

كه هر وقت ميرم يه يادگاري خوب تو آسمون براي بقيه مي ذارم.

و قشنگ تر از اون اينه كه ستاره هامون انقدر ساده اند كه ديگه هيچ وقت نمي توني اون

8 تا ستاره ي اول رو پيدا كني …. ولي مي دوني كه اونا هستن و نگاهت مي كنن!

 

(نويد)