نویسنده: امانوئل

آدمیت مرده بود …

خواستم اینجا هم یه چیزی نوشته باشم ، دیدم وقتی انقدر مشیری حرف های من رو قشنگ تر زده چرا خودم رو خسته کنم و آقای مطهری رو هم دچار افسردگی کنم . دلم یک نوشته تند سیاسی می خواست که همه چیز رو زیر سوال ببره ولی خوب حوصله مردن خودم و دیگران رو ندارم .

از همان روزی كه دست حضرت قابیل
گشت آلوده به خون حضرت هابیل
از همان روزی كه فرزندان آدم
صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی
زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید
آدمیت مرد
گرچه آدم زنده بود

از همان روزی كه یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی كه با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود

بعد دنیا هی پر از آدم شد و این آسیاب
گشت و گشت
قرنها از مرگ آدم هم گذشت
ای دریغ
آدمیت برنگشت

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است
سینه دنیا ز خوبیها تهی است
صحبت از آزادگی، پاكی، مروت، ابلهی است

من كه از پژمردن یك شاخه گل
از نگاه ساكت یك كودك بیمار
از فغان یك قناری در قفس
از غم یك مرد در زنجیر
حتی قاتلی بردار،
اشك در چشمان و بغضم در گلوست
وندرین ایام زهرم در پیاله، زهر مارم در سبوست
مرگ او را از كجا باور كنم؟

صحبت از پژمردن یك برگ نیست
وای، جنگل را بیابان میكنند
دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میكنند
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان میكنند

صحبت از پژمردن یك برگ نیست
فرض كن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست
فرض كن یك شاخه گل هم در جهان هرگز نرست
فرض كن جنگل بیابان بود از روز نخست
در كویری سوت و كور
در میان مردمی با این مصیبتها صبور
صحبت از مرگ محبت مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانیت است…

من رای می دهم زیرا …

پیشنوشت : در این نوشته قصد ندارم از کاندیدای خاصی حمایت کنم یا بر ضد هر کدامشان حرف بزنم . تنها قصد دارم دلایل خویش برای شرکت در دهمین دوره انتخابات جمهوری اسلامی ایران بیان کنم

فکر می کنم دو دسته عمده هستند که انتخابات را تحریم می کنند . یکی کسانی که معتقدند رای دادن به معنای بخشیدن مشروعیت به نظام جمهوری اسلامی ایران است و دیگر کسانیکه باور دارند انتخابات در ایران سوری و نتیجه  اش از پیش تعیین شده است .

شاید روش رای ندادن برای زیر سوال بردن یک حکومت روش خوبی باشد ، اما خوشبختانه و یا متاسفانه در ایران جواب نمی دهد . در ایران همواره گروهی هستند که می روند رای می دهند و آنقدر این گروه زیادند که آمار و ارقام خوبی به دست می آید . اگر فرض کنیم این گروه هم وجود نداشت باز هم تحریم انتخابات در این دوره کار درستی نیست .  این دوره زمانی است که همه (حتی شبکه های ضد نظام ) مردم را تشویق به شرکت در انتخابات می کنند . سیاست مداران بیشتر از آنکه از تبلیغ کسی را بکنند تبلیغ شرکت در انتخابات را می کنند و همه کسانی که در دوره های قبل شناسنامه ی خود را پاک نگه داشته اند قصد کرده اند در این دوره سرنوشت مملکت را تغییر دهند .

در دور قبل بسیاری از دوستان انتخابات را تحریم کردند . اما وقتی نتیجه ی انتخابات معلوم شد همه شکه شدند که چه کسی به احمدی نژاد را داده است.  احمدی نژاد با 17 ملیون رای بر سر کار آمد و خاتمی با 20 وچند ملیون رای ،   اما آیا می توانیم بگوییم مشروعیت احمدی نژاد از خاتمی کمتر بود و او غیر مردمی بود ؟ آیا چون احمدی نژاد چند ملیون رای کمتر داشت نتوانست در خارج ایران کاری از پیش ببرد ؟  احمدی نژاد هم بسیار مردمی بود و هم در خارج از ایران بسیار گرد و خاک کرد . پس با شرکت کردن یا نکردن شما و فامیل هایتان در انتخابات نه مشروعیت نظام زیر سوال میرود نه مشروعیت رئیس جمهور .

گروه دوم گروهی هستند که معتقد به از پیش تعیین شده بودن نتیجه ی انتخابات هستند . متاسفانه  من نمی توانم با اطمینان جواب این گروه را دهم که خودم هم قسمتی از وجودم با آنها هم عقیده است . اما رای می دهم چون قسمتی دیگر از وجودم که شاید از قسمت اول هم کوچکتر باشد دارد فریاد بر می آورد که نه چنین نیست . تنها کسی می تواند به قطعیت بگوید نتیجه انتخابات از پیش تعیین شده است که خودش در کار تغییر آرا و تقلب باشد و بقیه همه بنابر منطق احتمال  حدس هایی می زنند . فرض کنیم 80 در صد احتمال دارد که نتیجه انتخابات از قبل تعیین شده باشد ، آیا امید به آن 20 در صد کافی نیست برای آنکه به پای صندوق رای برویم ؟  مگر چه قدر کار سختیست یک رای دادن ؟ شاید سرنوشت یک کشور به رای ما باشد .در ضمن فراموش نکنیم که اگر شرکت در انتخابات حد اکثری باشد تقلب کردن در آن سخت تر است .

خواهرم ، برادرم شاید برایت مسخره به نظر بیاید اما رای هر کداممان سرنوشت ساز است . سرنوشت کشوری و عالمی در دست ماست . اگر آخرت را قبول دارید شک نداشته باشید در آن دنیا از شما سوال خواهد شد که در روز انتخابات چه کردی .  30 سال پیش امثال پدران و مادران  ما  برای نام جمهوری کشته شدند ، جمهوریتی که نمادش  همین برگ رای ماست .  8 سال جوان های هم سن وسال ما کشته شدند تا این جمهوری حفظ شود . آنها جان خود را دادند و شما حاضر به دادن یک رای نیستید ؟ پاک نگاه داشتن شناسنامه در این دوره مایه ی افتخار نیست ، مایه ننگ است . ایران ما در وضعیتی نیست که به آن بی توجهی کنیم . اگر همه  ی مردم به پای صندوق های رای روند و بیاندیشند و رای دهند شک ندارم که فرد اصلح رئیس جمهور می شود . اما اگر سکوت کنیم همانند دوره های قبل که سکوت کردید و کسی رئیس جمهور شد که با آن مخالف بودید حق اعتراض ندارید .

دوستان ، عزیزان 22 خرداد روز مهمی در سرنوشت این کهن مرز و بوم است .  اگر از وضعیت فعلی راضی هستید ، اگر سرنوشت کشورتان برایتان اهمیتی ندارد ، اگر برای خون شهدا ارزشی قائل نیستید  در خانه های خود بنشینید ، ماهواره هایتان را نگاه کنید  ، چرندیات voa را باور کنید و عرق سگی نوش جان کنید شاید در عالم مستی به آزادی خود  برسید  . اما اگر از وضعیت فعلی ناراضی هستید و برای کشورتان روز های بهتری می خواهید  از جای خود برخیزید و از حق رای دادن خود دفاع کنید . کسانی که می خواهند رای ندهید دوستان شما نیستند . حق دادنی نیست ، گرفتنی است دوستان ، پس بسم الله …

پی نوشت : این نوشته رو نوشتی است  از مطلب وبلاگ شخصی ام به همین نام . می توانید اصل مطلب را در این آدرس هم مشاهده کنید . 

به موسوی رای می دهم زیرا ….

آزادی آن آزادی است که بگویی 2+2 می شود چهار ( 1984 – جرج ارول )

یک ماه و چند روز دیگر چهار سال از روزی که برای اولین بار در زندگی خویش به پای صندوق رای رفتم و اولین رای زندگی ام را به محمود احمدی نژاد دادم میگذرد . آنروز که این رای را دادم میدانستم که احمدی نژاد جام زهریست که هشت سال پیشرفت اصلاحات را بر فنا می دهد . می دانستم آزادی های اجتماعی کم کم به سمت صفر می رود و می دانستم که مملکتی با 16 سال زحمت بعد از جنگ ساختند نابود می شود . اما آنروز رای دادم به امید آنکه مردم از خواب غفلتی که در آن فرو رفته اند بیدار شوند . اینک روز با 4 سال تجربه بیشتر بازهم به پای صندوق رای می روم . اینک روز می دانم که توده چیزی را به خاطر نمی سپارد و تنها حال است که باقی میماند . اگر کسی می خواست پند بگیرد از مصدق ها ، 18 تیر ها ، قتل های زنجیره ای ، انقلاب اسلامی و دیگر وقایع پند گرفته بود . این قشر روشن فکر است که به این مسائل می اندیشد و توده را تنها فکر شکم است .

کمتر از یک ماه دیگر باز به پای صندوق رای خواهم رفت و این بار به مهندس میر حسین موسوی رای خواهم داد . نه چون دانشجو شده ام و موج دوم خرداد مرا گرفته است . خدا را شاهد می گیرم که از منتقدان جنبش موسوم به اصلاحات بوده ام و هستم . به موسوی رای می دهم نه چون خاتمی حامی اوست به موسوی رای می دهم چون موسوی امید یک ملت است و امید ملت نباید بمیرد .

ترس از احمدی نژاد از نظر من دلیلی کافی است برای حمایت از موسوی . احمدی نژادی که افتخارش کردان است که آنقدر شرف نداشت که مانند یک مرد استعفا دهد . ترس از احمدی نژادی که جانشینش برای کردان صادق محصولی کاخ نشین بود . ترس از احمدی نژادی که یک ملیار دلارش گم شد و ککش هم نگزید . هنوز تلخی آنروز را که در خوابگاه های علم و صنعت پول نقد پخش کردند به عنوان عیدی در یادم مانده است . تلخی سیب زمینی گندیده که تازه است .

آیا انقدر شعور مردم پایین آمده است که با چند ده هزار تومن پول نقد ، با چند ده کیلو سیب زمینی گندیده وبا پخش پرتقال ، شرف خود را می فروشند ؟ پس رجایی ها ، همت ها ، باکری ها ، جهان آرا ها کجا رفته اند ؟ پس کجا رفته اند امثال مصدق که برای وطنش ایستاد در برابر شرق و غرب ؟ کجا رفته خوش فکرانی چون شریعتی ، بهشتی ، مطهری و طالقانی که افکارشان انقلابی آفرید که نه وام گرفته از کمونیست شرق بود و نه نوکر امپریالیست غرب ؟ آیا مرده اند همه ؟ چه کسی کشتشان آیا ؟

به موسوی رای می دهم که موسوی بوی آن زمان ها را می دهد . به موسوی رای می دهم که موسوی مردی بود که با نفت 8 دلاری ، 8 سال جنگی را جمع کرد و 8 سال ملمکتی را اداره کرد بی آنکه صدای کسی در آید . شاید بگویید 20 سال پیش بود و موسوی 20 سال است سکوت کرده است و از سیاست دور بوده است . موسوی هیچ وقت از سیاست دور نبود . شاید در جلوی پرده نبود و شعار نمی داد مانند خیلی ها که خود را با شعار هایشان مطرح کردند . اما فراموش نکینم مردان بزرگ سیاست در پشت پرده تاثیر گذاری خود را دارند . فراموش نکنیم موسوی مردی بود که در این سال ها از شایعه کاندیدا شدنش پشت رقبا می لرزید . فراموش نکنیم روزی که گفت می آید ، احمدی نژادی که از کسی حتی هاشمی رفسنجانی نمیترسید بر خویشتن لرزید . اگر نترسیده بود که روز نامه های حامیش ، سایت های خبریش و صدای و سیمایش چنین سعی در تخریب مردی نمی کردند که سال ها هم رزم امام بوده است .

اگر هم رزمان موسوی زنده بودند ، اگر بهشتی بود ، مطهری بود و طالقانی بود آیا امثال محمود احمدی نژاد جرات می کردند امروز از نام خط امام سواستفاده کنند ؟ احمدی نژاد اول انقلاب کجا بود ؟ هشت سال جنگ کجا بود ؟ آیا این مرد امام را دیده است که امروز نام از خمینی می برد ؟

موسوی مرد عمل است . نه شعار می دهد ، نه وعده و وعید . نه صدایش را بلند می کند و نه سعی در تخریب کسی دارد . هنوز به خاطر دارم روزی را که جمعی 5000 نفری از حامیانش داشتند شعار مرگ بر دیکتاتور می دادند و مجری خواهش کرد شعار مرگ ندهیم که موسوی با مرگ مخالف است . امروز پشیمانم که به کار خود ادامه دادیم . انصافا شعار سلام بر خاتمی ، درود بر موسوی هم انرژی مثبتش بیشتر است و هم چهره ی موسوی را بهتر نشان می داد . اگر نقد می کند دولت را ، نقدش منصفانه است ؛نه مانند کروبی که احمدی نژاد را عامل اسرائیل معرفی می کند . حرف هایش بر آمار متکی است و نه بر حرف های عامه پسند . چه قدر شعار های انتخاباتی کروبی مرا یاد حرف های احمدی نژاد می اندازد .

موسوی حیف بود که کاندیدا شد ، او برای زمان ما خیلی خوب است ، کاش به سکوتش ادامه می داد . کاش می گذاشت ملت به همان خاطرات خوش آن دوران دل خوش کنند . کاش می گذاشت که هر انتخابات از شایعه ی آمدنش موجی امید به ملت دمیده شود و از خبر نیامدنش انتظار برای حضورش . می ترسم که این مردم فریب این دولت ملت فریب را بخورند و رای خویش را به چند کیلو سیب زمینی بفروشند.

حال که موسوی آمده است وظیفه ی ماست حمایتش کنیم و وظیفه ی ماست که همه ی تلاشمان را در راه پیروزیش انجام دهیم . فراموش نکنیم که اگر خاتمی امید قشر روشن فکر جامعه است ، موسوی امید یک ملت است .

چند نفر را می شناسیم که روزی حکومت این مملکت را داشته اند و مردم از آنها متنفر نیستند ؟ هاشمی ؟ پس چرا نه به مجلس رفت و نه رئیس جمهور شد ؟ خاتمی ؟ راست گفت که برادری که گفت احمدی نژاد کفاره ی اشتباهات خاتمی است . احمدی نژاد ؟ نصر من الله و فتح قریب …

ما که با خاطر نمیاوریم دوران موسوی را ، اما از پدرانتان و مادرانتان بپرسید موسوی که بود و چه کار کرد . موسوی انقدر بزرگ بود که وقتی دید در برابر مخالفان کاری از دستش بر نمی آید استعفا داد و انقدر بزرگتر بود که امام به کارش برش گرداند و خواسته هایش را بر آورده کرد . در تاریخ معاصر تنها چیزی که در این حد به یاد می آورم استعفای مصدق بود در برابر محمد رضا پهلوی .

بیایید رک حرف بزنم ، نمی توان از موسوی انتظار داشت که در چهار سال آزادی بر قرار کند در حد آزادی های غربی ، نمی توان انتظار داشت نظام جمهوری اسلامی را از ریشه بر کند و مفهوم ولایت فقیه را منقرض کند . انتظار نداشته باشیم بیاید حجاب را بردارد و یا برابری زنان و مردان را کامل اجرا کند . اما موسوی یک قدم است در راه پیشرفت و تعالی ، همان طور که خاتمی بود ، انقلاب بود ، مصدق بود و مشروطه بود . برای رسیدن به کمال در این کشور باید حالا حالا ها امسال موسوی ، خاتمی ، خمینی ، شریعتی ، بهشتی ، طالقانی ، مصدق ، کاشانی ، مدرس ، رضا شاه ، ستار خان ، باقر خان بیایند و بروند . باید بسیاری از ما و فرزندان ما کشته شویم و فراموش شویم . آزادی مجانی به دست نمی آید اما اگر تلاش کنیم روزی بدست می آید . موسوی تنها یک قدم است ، همین…

پی نوشت : چند وقتی بود اینجا را تحریم کرده بودم ، دوستان خواهش کردند قرار شد هر از چند گاهی اینجا هم بنویسم . بنا بر دلایل شخی تصمیم گرفتم از نام حقیقیم در این مکان استفاده نکنم ، هر چند که فهمیدن آنکه که هستم ، کار راحتیست . اگر بر پست کسی آمدم شرمنده . طول می کشد دوباره  به این مکان و رسوش عادت کنم .