پیشفرض‌های ذهنی

با کلمه بُنداشت آشنا هستید؟ راستش منم تابه حال این کلمه رو نشنیده بودم. این کلمه معادل فارسی «اصل» ـه. در دنیای ریاضیات، فیزیک و منطق، اصل به گزاره‌ای گفته میشه که بدون اثبات پذیرفته میشه و سایر گزاره‌ها بر پایه این اصل‌ها استخراج میشن. مثلا یادتونه تو راهنمایی می‌گفتن از هر دو نقطه فقط یک خط میگذره؟ این یک اصله و اثباتی براش وجود نداره.

از اونجایی که بشر حال و حوصله تفکر رو نداره و کسب مقداری روزی حلال (شاید هم حرام) براش از همه‌چیز واجب‌تره٬ فرصتی پیش نمیاد که بشینه فکر کنه و دنبال اثبات بگرده و یا حتی بپرسه! برای همین خیلی از قضیه‌ها رو به عنوان یک اصل قبول میکنه و تمام. تا اینجاش حق رو به اون فرد میدیم که بالاخره باید زندگی بکنه! اما نکته وقتی جالب میشه که طرف پاش رو از علمای اثبات‌کننده هم فراتر میگذاره و میشه مدافع سرسخت و مبلغ بی‌چون‌و‌چرا !

اینجاست که میخوای سرش دادبزنی که آقا ! بشین سرجات. شما که هیچی بارت نیست چی میگی؟

اما برخی بشرها که کمی سلول های خاکستری مغزشون کار می‌کنه٬ میرن دنبال اثبات برخی از این قضیه‌ها. حداقل دمشون گرم یک ناخنکی میزنن به اصول و حرفی واسه گفتن دارن. حالا تمام این‌ها رو هم شما دیدین و هم من. پس بهتره خودگویی و خوددانی رو تموم کنیم و بریم سر اصل مطلب.

تاحالا دقت کردین چندتا اصل توی زندگیتون بی‌چون‌و‌چرا قبول کردین؟ از اثبات وجود خدا گرفته تا اصول ریاضی و هندسه و همین جوری ادامه بده تا میرسی به مسائل سیاسی. بهتر نیست گاهی اوقات یک بازنگری اساسی داشته باشیم در مورد پیش فرض‌های ذهنی خودمون؟ وقتی از فکر و اندیشه‌ای دفاع می کنی یا حتی فقط قبولش کردی٬ گاهی اوقات با خودت فکر کن که آیا این درسته یا نه؟ به قول یکی از سیاستمدارن بزرگ٬ وحی منزل که نیست.

برای تقویت ایمان گاهی اوقات باید اثبات خدا رو از اول نوشت !

5 نظر

اضافه کردن نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *